• وبلاگ : زمينيان آسماني
  • يادداشت : خيلي دوستت دارم آقا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    آقا بيا به خاطر باران ظهور کن

    مارا ازين هواي سراسيمه دورکن ...

    اين پيام رو هم خصوصي برات ميذارم .

    ديشب كه خوابيدم دو بار خواب ديدم كه دارم ميرم زيارت ....

    خيلي خوش حال بودم توي خواب .

    نمي دونم كجا بود ولي يه جايي بود كه تا حالا نرفته بودم و پيش خودم ميگفتم بالاخره تونستم اينجا هم بيام .

    دنبال جايي بودم كه غسل كنم و برم تو حرم براي زيارت

    با صداي زنگ موبايل از خواب بيدار شدم ...گفتم بله ... بفرماييد

    صداي يه دوست اينترنتي بود ...

    گفت : امام رضا بازم تو رو طلبيده ، بليط مشهدت رزرو شد ...

    خيلي خوش حال شدم كه باز طلبيده شدم .برام دعا كن كه لايق باشم و بتونم بازم روبروي پنجره فولاد تا صبح اون همه زيبايي رو ببينم و درك كنم .

    نمي دوني چه صفايي داره سحرهاي حرم ...

    هرگز صفاش از دلم نميره ...

    اميد كه قسمت همه ي عاشقان بشه .

    هر وقت به آقا سلام كردي سلام منو هم برسون .بگو باران ميگه توي اين طوفان حوادث پيش اومده تنهاش نذاريد ...

    بگو باران ميگه كه خيلي گنهكارم ولي چه كنم شما رو خيلي دوست دارم .

    اين خطاهاي منو به بزرگي خودتون ببخشيد .

    اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم . ( آمين )

    از بابت نواي وبلاگ

    بازم دستت درد نكنه .

    اين نوا با اون عكس با اون دست نوشته ي زيبا ،

    واقعا دلم رو جمكراني كرد ....

    سلام آسموني ، حالت خوبه ؟؟؟

    خوش حالم از اين كه باز هم منو راهي كردي جمكران ...

    دلت شاد باشه آسموني كه منو دلشاد كردي ...

    قسمت آخر نوشتت رو كه مي خوندم ، ياد حرم امام رضا افتادم ....

    روز خداحافظي هم عجله داشتم كه از قطار نمونم و هم دلم نميومد كه جدا بشم ، همينطور كه ميدويدم تند تند هم به عقب بر ميگشتم و دوباره به سمت حرم نگاه مي كردم و ميگفتم كه آخه چه جور دل بكنم ....

    حال و هوام اون روز ديدني بود .آخر هم همونجا دلم رو اون گوشه كنارا جا گذاشتم و برگشتم .

    حالا هي دلم منو صدا ميكنه ...

    راستي بليط مشهدم براي تولد امام رضا جور شد ...

    دعا كن كه حتما بتونم برم .

    يا حق .