از جمله رفته گان اين راه دراز
باز امده اي کو که به ما گويد راز
هان بر سر اين دوراهه از روي نياز
چيزي نگذاريم که نمي آييم باز
داداش سلام
از اين دو جمله پاياني خيلي خوشم اومد. خيلي قشنگ گفتي:
پس اگر مقصد پرواز است، قفس ويران بهتر...
پرستويي که مقصد را در کوچ مي بيند از ويراني لانه اش نميهراسد
به قدري درک مطلب بالاست که نتونستم چيزي از خودم بنويسم
اين شعر از سعدي عليه رحمه است
وصف حال کساني که دل به حضرت دوست دادند ؛ رها کردند و رها شدند
هر که را باغچه اي هست به بستان نرود
هر که مجموع نشسته است پريشان نرود
آنکه بر دامنش آويخته باشد خاري
هرگزش گوشه ي خاطر بگلستان نرود
سفر قبله دراز است و مجاور با دوست
روي در قبله ي معني به بيابان نرود
گر بيارند کليد همه درهاي بهشت
جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود
هر که دانست که منزلگه معشوق کجاست
مدعي باشد اگر بر سر پيکان نرود
صفت عاشق صادق بدرستي آنست
که گرش سر برود از سر پيمان نرود
به نصيحتگر دل شيفته مي بايد گفت
برو اي خواجه که اين درد به درمان نرود