سلام برادر عزيزم .
الان نميدونم چه حسي دارم ...
با بغض اومدم براتون بنويسم كه بازم سه شنبه شد و من نرفتم جمكران...
اما حالا با اين نواي وبلاگ و نوشته هاتون ، اشك هام سرازير شد ،بهتر !
از پشت يه دريچه ي شسته شده ،بهتر ميشه ميديد ،درك كرد و نوشت .
خوش به سعادت اين دوست شهيدتون ،
گفتي آسمون ...
بيا هفت آسمون و بشمريم بالا بريم ...
خدا رو شاكرم كه منو با زمينيان آسماني آشنا كرد .چون با روحي بيقرار اومدم اينجا و لي حالا آروم شدم ،اينجا بوي كربلا ميده ،بوي عشق ،بوي بقيع ،بوي جمكران ،بوي عطر گل محمدي ...
منو ميون دعاهات راه بده .
يا حق .