سلام..
داشتم نوشتههاي خودمو، تو ماه رمضون دوسال پيش، توي وبلاگم نگاه ميكردم... و نظراتشون رو... و حال و هواي اون موقعم رو...
و لابه لاشون هم اون نوشته ي شما بود.. خاطرهي روزي كه يه سيب سرخ دستتون گرفتيد و رفتيد جمكران.. گذاشتين كنار سجاده.. عطر و رايحهي سيب سرخ.. يادتونه؟ سيب سرخ در عوض نخودچي كشمش يه مامانبزرگ.. و اينكه اون موقع ياد نويسنده ي وبلاگ سيب سرخ انتظار افتادين.. يه گم شده ي غريب..
اومدم بگم برادر خوبم التماس دعا... هرسحر ماه رمضون... هرشب ماه رمضون... ما رو از دعاي خيرتون بينصيب نذارين...
در پناه حق باشيد...