• وبلاگ : زمينيان آسماني
  • يادداشت : جمكران - مشرق عشق
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام برادر خوبم

    امشب بازم دلم شكست ، خيلي بد شكست ،از ساعت 11 تا حالا هر چي گريه كردم آروم نشدم .گفتم بيا به وبلاگها سر بزنم شايد كمي دلم آروم بگيره .ديدم تنها جايي كه آرومم ميكنه ،اينجاست .

    وقتي اسم جمكران رو ديدم ، بغضم تركيد ، امشب خيلي با خدا حرف زدم گريه كردم اما حرف كه نه همش گله كردم ،ميون گريه هام و گله هام تصميم گرفتم اين هفته هر طور شده برم جمكران ،حتي اگه تنها باشم .

    الان كه اومدم تو وبت ،مي دونم خدا دستم رو گرفت آورد اينجا .اگه ما آدما خدايي به اين مهربوني نداشتيم چيكار ميكرديم ، همش گله ميكنيم ،غر ميزنيم ،اينو مي خوايم ، اونو مي خوايم ، اما به جاش خدا با صبوري و مهربوني جواب ميده .حالا بهترم .

    با اين عكسا اينجا خود جمكران شده ، حالا ميفهمم دل كه راهي بشه كافيه .حالا ميفهمم بعد منزل نبود در سفر روحاني ...

    منم هميشه ميرم تو بالكن خونه ،زير آسمون خدا ، هم ميشه راحت تر با خدا حرف زد .هم راحت تر ميشه چشما رو بست و دل و فرستاد اون جاهايي كه به آدم آرامش ميده .

    حالا كه آروم شدم ، ميخوام برم تو بالكن بخوابم ،چشمامو ببندم و دلم رو پرواز بدم به سمت جمكران ، شايد قسمت بشه تو خواب روحم بره جمكران .

    روي اون كوه نيايش ، توي اون لحظه هاي ناب مناجاتت ، برامنم دعا كن .

    خدايا به خاطر همه ي مهربونيات ممنون و شكر و به خاطر همه ي بديهام معذرت و توبه .

    يا حق .