محاسن به خون خضاب... سلام! صورت خاک آلود... سلام! پیکر برهنه و بی پیراهن... سلام! دندان خیزران خورده... سلام!... سرافراز نیزه... سلام! السلام علی الشّیب الخضیب. السلام علی الخدّ التّریب. اگر کشتند چرا آبش ندادند؟ جرمش چه بود مگر؟
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چرا شیعه به یادبود امام حسین اینهمه اهمیت داده و هر سال ده روز متوالی برای او عزاداری میکند؟!آیا حسین در نظر مردم از جدش محمد و پدرش علی محبوبتر و گرامیتر است؟!
..........
اگر امام حسین امام است جدش که خاتم الانبیاء و المرسلین و پدرش نیز سر سلسله امامان و اوصیاء است؟!پس شیعه چرا اینسان که از سید الشهداء یاد میکند از پیغمبر و علی یاد نمیکند؟!
پاسخ:نه،شیعه هیچ احدی را بر پیغمبر اعظم که اشرف مخلوقات بدون استثناء است ترجیح نمیدهد و علی را نیز باستثنای پیغمبر بر همه ترجیح میدهد؛نزد آنان این جمله تاریخی مسلم است که علی اقتخارکنان میفرمود«منم خاصف نعل»یعنی تعمیرکننده کفش پیغمبر باز فرموده«در جنگها هنگامیکه عرصه بر ما تنک و وضع بحرانی میشد برسول خدا پناه میبردیم»آری،آری شیعه امامی معتقد است که در پیشگاه خدا،نه فرشتهء مقرب و نه پیغمبر مرسلی را یارای برابری با محمد نیست و معتقد است که علی نیز؛جانشین بلا فصل او و هم بهترین فرد اهل بیت و اصحاب اوست،اقامه عزای حسین نیز در حقیقت مظهر و نماینده این عقیده میباشد. و ابن حقیقتی است که باتوجه بنکات ذیل روشن میشود:
1-پیغمبر اسلام در بیست و پنجسالگی ازدواج و در شصت و سه سالگی رحلت فرمود؛و بعد از خدیجه تا یکسال همسری اختیار نفرمود،گرچه بعدا با زنان متعددی ازدواج کرد اما بالاخره در مدت 37 سال زندگی زناشوئی نتیجه ازدواجش عبارت بود از دو فرزند پسر بنام:قاسم و عبد اللّه ملقب بطیب و طاهر،از خدیجه،که در طفولیت درگذشتند و چهار دختر بنام:زینب،ام کلثوم،رقیه و فاطمه باز،از خدیجه که همگی اسلام را درک و ازدواج نیز کردند اما بجز فاطمه بقیه در حیات وی درگذشتند،ماریه قبطیه-همسر دیگرش-نیز برای او پسری آورد بنام ابراهیم اما این فرزند،هنگامی که جان بجانآفرین تسلیم میکرد یکسال و ده ماه و هشت روز از زندگی بهره داشت این بود که نسل آنحضرت قهرا منحصر بفاطمه و حسن و حسین دو فرزندان او از علی گردیده و همینها اهل بیت او را تشکیل دادند که جملگی را در آن کسای تاریخی باتفاق خودش در یک خانه در برگرفته بود.و این چهار تن مایه تسلی خاطر مسلمین در جبران ضایعهء رحلت پیغمبر بودند(گرچه جبرانشدنی نبود)چه بالاخره خانه و کاشانه وی مأوی و مسکن محبوبان وی و با اهل و فرزندان اوآباد گشته بود.فاطمه نیز بفاصله 72 روز بعد از پدر بدرود زندگی گفت اما باز وجود علی و حسن و حسین روشنیبخش خانه نبوت بود،علی هم کشته شد اما حسن و حسین ماندند تا خاطرات خانه را زنده بدارند،مسلمانان بقدری این دو را دوست میداشتند که فقط محبت و اخلاصشان به پیغمبر میتوانست با آن برابری کند حق هم داشتند چه آندو آخرین یادگارهای وی بودند همینکه حسن هم بسوی حق شتافت از خاندان رسالت جز حسین کسی نماند؛از این پس،همه رفتگان خانه وحی در شخصیت وی تجلی و حسین مظهر کل آنان گردید این بود که دوستی مردم نسبت باو بحساب دوستی تمام افراد خاندان نبوت یعنی پیغمبر،علی،فاطمه حسن،حسین درآمد،فرض کنید پنج نفر عزیز داشته باشید که چهار نفر از آنها را یکی پس از دیگری از دست بدهید و فقط پنجمی بماند طبعا او سهم همه را تصرف کرده و مقام و منزلت وی در دل شما با مقام و منزلت همه آنها برابری خواهد نمود.اینجاست که معنای سخن قهرمان بانوی کربلا حضرت زینب که روز دهم ماه محرم برادرش را با آن دمسازی میکرد عیان میشود او با زاری و فغان میگفت:«امروز جدم رسولخدا رحلت کرد و هم امروز مادرم فاطمه درگذشت و هم امروز پدرم علی کشته شد و هم امروز برادرم حسن مسموم گردید»و همچنین معنای سخن خود سید الشهداء خطاب بسپاه یزید در آنهنگام که تصمیم بقتل وی گرفته بودند روشن میشود او میفرمود.«بخدا سوگند در میان شرق و غرب دختر پیغمبر را پسری جز من نیست».
اما وقتی با قتل حسین درب خانه پیغمبر مهر و موم گردید و از نسل او دیگر کسی نماند بالطبع شهادت وی شهادت همه خاندان و هکذا یادبود وی یادبود همه تلقی شد.
2-واقعهء کربلا بارزترین حادثه سوزناکیست که تاریخ پیوسته بیاد داشته و دارد،این واقعه،جنگ و پیکار بمعنی معروف که نبود بلکه رویدن اولاد رسول اعم از بزرک و کوچک بود،مشت کثیری رجاله یاغی و بیدادگر خونآشام بسر آنها ریخته و از هر طرفشان احاطه و تا چندین روز آنان را محاصره غذائی حتی آب را نیز برویشان بسته بودند همینکه آل رسول نزدیک شد از گرسنگی و تشنگی هلاک شوند آنوقت با وضع فجیعی تیرباران و سنگسارشان کرده و همه را از دم شمشیر و سنان گذراندند چون جملگی بخاکوخون غلطیدند شروع کردند که سرها را از بدنها جدا و بدنها را پایمال سم ستوران نمایند تنها باین اکتفاء نکردند،شکم کودکان را شکافتند،آتش بسراپرده بانوان زدند.بنابراین چقدر سزاوار بر کسیکه پیغمبر و اهل پیغمبرش را دوست میدارد بر غم آنان غمگین باشد بلکه بجز غم آنها همه غمها را فراموش و مادام الحیات مناقب آنان و لعن دشمنانش را ورد زبان سازد.
موقعیکه یزید لب و دندان حسین را به تازیانه میکشید سفیر مسیحی روم خطاب به وی گفت«در یکی از جزایر بلاد ما،رد پائی از الاغ عیسی مانده است که ما از هر سو بزیارت آنمکان میرویم و بآنجا هدایا و نذورات تقدیم میداریم و آنرا آنطوریکه شما کتابهایتان را تقدیس میکنید تعظیم مینمائیم اکنون،بشنو و گواه باش من صریحا تو را محکوم میکنم و تو را بر باطل میدانم».
آری خدا خواسته بود1حادثه کربلا بزرگترین و جاویدترین و در عین حال فجیعترین حادثه تاریخ باشد.باید دانست که حسین نزد شیعیان و عارفین بمقاصد و هدفهای او فقط نام شخصی بخصوصی نیست بلکه آن رمزیست بس عمیق که مفاهیم عالیه ای را در بر دارد؛رمز شجاعت و انسانیت و امید است،سنبل دین و آئین است،مظهر فداکاری در راه حق و عدالت است همچنانکه یزید رمز فساد و استبداد و هرزگی و رزالت است باینمعنی که هرکجا فسادی؛هرج و مرجی؛هتک ناموسی،ریختن خونهای بی گناهی فسق و فجوری،پایمال کردن حقوق و طغیانی دیده شود،در آنجا نام یزید و اعمال یزید است و هرکجا ثباتی،اخلاصی،صولت و فضیلت و شرفی باشد در آنجا نام حسین و اصول حسین است و بقول شاعر شیعی:
بنابراین زنده کردن شجاعت و فداکاری و راه و رسم حسین؛زنده کردن حق و عدالت و آزادی و فداکاری در راه آن با جان و فرزندان و یاران و در عین حال مشت محکم بدهان هر حکومت ظالم و اعوان آن کوبیدن و محکوم کردن هر یغماگر مسرفی است که با مقدرات ملتها بازی میکند و مانند یزید و همدستانش در بو الهوسی خود فرو میرود.
باز هم کربلاست و باز هم عاشورا. السلام علی الشّیب الخضیب. السلام علی الخّد التریب. السلام علی البدن السّلیب... السلام علی الرأس المرفوع... سلام بر سر برافراشته... سلام بر حسین زینب و زهرا(س)...
این کشتی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این غرقه محیط شهادت که روی دشت
از موج خون شده گلگون حسین توست
این قالب تپان که چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست