سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سپارنده دانش نزد غیر اهل آن، مانند آویزنده گوهر و مروارید و طلا برگردن خوکان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
زمینیان آسمانی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» فدایی علی اکبر

وقتی خواستم از کنارش بگذرم گفت جوون الهی عاقبت بخیر شی ننه این شیرینی رو بین مردم پخش کن  خودتم بر دار بگو برا فرج آقا دعا کنن جعبه رو گرفتم ده دوازده تا شیرینی نارگیلی بیشتر نمونده بود خودم یکی خوردم و شروع کردم به گردوندن بین مردم به چشم بر هم زدنی فقط جعبه خالی تو دستم موند برگشتم گفتم مادر همه رو خیرات کردم .پیرزن سرش رو بر گردوند و یه کم اخم کرد و سفت و محکم گفت ننه من خیراتی ندادم اینا که اینجا خوابیدن خیراتی نمی خوان خیراتی مال مرده هاست نکنه فکر می کنی اینا مرده اند مونده بودم چی بگم. دوباره ادامه داد. جوون اونایی که بایست براشون خیرات داد مرده هان اینا که اینجا خوابیدن از ما بیدارترن مائیم که باید برامون خیرات بدن اینا که سرتاپا خودشون خیراتند.  تو دلم بش آفرین گفتم.نشستم کنارش. نوک انگشتامو گذاشتم روی سنگ قبر و آروم شروع کردم به خوندن فاتحه زیر چشمی هواشو داشتم یه نیگاش به من بود و یه نیگاش به سنگ قبر یهو یه قطره اشک از کنار چشمهای کم فروغش غل خورد و افتار رو چادر مشکی رنگ و رو رفته اش. انگار تو دلم طوفان به پا شد. یه کم دقیق تر به سنگ قبر نگاه کردم شهیدش 17 سال بیشتر سن نداشت. گفتم مادر از خدا چی می خواهی؟کمی سرشو تکون داد و همون جوری که به سنگ قبر فرزندش نگاه می کرد گفت:حیف که همین یه محمد رو بیشتر نداشتم اگه بازم پسر داشتم همشونو در راه مملکت فدا می کردم بچه من فدای یه موی سر علی اکبر  آقا امام حسین حالام از خدا می خوام که چشمام به جمال آقا امام زمان روشن بشه همین دیگه هیچی نمی خوام. یه لحظه هوای دلم ابری شد و اشک یه دوری توی چشمام زد و دلمو لو داد. نذاشتم مادر شهید اشکامو ببینه رو زمین زانو زدم وکنج چادر خاکی شو که رو زمین افتاده بود بوسیدم گفتم مادر دعام کن که به دعای امثال شما سخت محتاجم............................



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( شنبه 89/12/28 :: ساعت 4:57 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

جرعه نوش زمزم ولا.....
علی بی فاطمه .........
تشنه لبان رمضان..........
یلدایی غریب
برای شهدای مظلوم مدافع حرم .......
برای تو که گلویت بوسه گاه پیامبر بود............
قیامت بود عاشورا.............
نعمت فهم حسین (ع) ..................
بدون شرح.... اما یک دنیا حرف..............
زمزمه ی دوست دوست ...........
تو واجب ترک شده ای .....
لغات و کنایات گویش قمی
وقف ، چرا و چگونه ؟ .........
برای شهید محمد حسین سراجی
ارباب آب ..........
[همه عناوین(421)][عناوین آرشیوشده]