سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] اگر دو پایم را در این لغزشگاه استوار ماند چیزهایى را دگرگون کنم . [نهج البلاغه]
زمینیان آسمانی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» مادر عشق و وفا......

تاریخ دقیق ولادت حضرت ام‌البنین(س) در هیچ یک از کتب معتبر تاریخی و روایی درج نشده است اما در صفحه 354 «عمدة الطالب» آمده است: علی(ع) به برادرش عقیل ـ که نسب‌شناس بود ـ فرمود: «ینظر إلی إمرأة قد ولدتها الفحولة من العرب لأتزوجها فتلد لی غلاماً فارساً» زیرا هدف امام علی(ع) از ازدواج با ام‌البنین‌(س) ولادت فرزندانی شجاع و دلیر بود.
البته در صفحه 15 «المجدی» و صفحه 94 جلد سوم «شرح الاخبار» آمده است که؛ با توجه به سال ولادت عباس(فرزند بزرگ ام‌البنین) می‌توان چنین حدس زد که ازدواج وی با امام علی‌(ع) پیش از سال 25 هجری بوده است.
حاصل این ازدواج چهار پسر به نام‌های «عباس»، «عبدالله»، «جعفر» و «عثمان» بود. به همین دلیل به «ام‌البنین» (مادر پسران) مشهور شد.
به همین مناسبت و با توجه به سالروز وفات این بانوی بزرگ اسلام، به بررسی نقش پسران ام‌البنین(س) در صحرای کربلا و شهادت آنان در واقعه عاشورا می‌پردازیم................



* «جعفربن علی» 19 ساله

جعفربن علی، آخرین برادر تنی عباس (ع) بود که در کربلا، به شهادت رسید. بیشتر منابع، سن او را هنگام شهادت، نوزده سال ذکر کرده‌اند؛ لیکن برخی گفته‌اند که او هفده ساله بوده و طبق نقل برخی، 29 سال داشته است. با توجه به این که امیرمؤمنان (ع) در سال چهلم هجری به شهادت رسید، وی باید در جریان عاشورا، حداقل بیست ساله بوده باشد، مگر این که هنگام شهادت امام علی (ع)، مادرش تازه به او باردار شده باشد که در این صورت، نوزده ساله بودن او نیز قابل قبول خواهد بود.
وی در روز عاشورا، با خواندن این رجز، به دشمن حمله کرد و به خیل شهدا پیوست:
من، جعفرم، صاحب افتخارات / پسر علی نیک و بخشنده / با نیزه جولان‌دهنده، از حسین، دفاع می‌کنم / و با شمشیر براق درخشنده.
قاتل وی را برخی‌ «هانی‌بن ثبیت» و برخی «خولی‌بن یزید اصبحی» دانسته‌اند.
نام وی در «زیارت رجبیه» آمده است. در «زیارت ناحیه مقدسه» هم می‌خوانیم:
سلام بر جعفر، پسر امیرمؤمنان؛ همان شکیبایی که کارش را برای خدا انجام داد، همان که دور از وطن و غریب، تسلیم نبرد شد، و پیش‌گام در نبرد بود و مغلوب مهاجمان گردید! خداوند، قاتلش هانی‌بن ثبیت حضرمی را لعنت کند!
ـ در «المناقب»‌ ابن شهر آشوب آمده است: ‌سپس برادر حسین (ع) «‌جعفر» به میدان پا نهاد و این شعر را سرود:
من، جعفر صاحب بزرگواری‌ام / فرزند علی نیک و بخشنده / آن وصی بلندمرتبه و حاکم / جعفر (طیار)، مرا از داشتن عمو و دایی، کفایت می‌کند / از حسین، آن بخشنده همچون باران، حمایت می‌کنم.
خولی اصبحی، به او تیری زد که به شقیقه یا چشمش خورد (و او را کشت).
ـ در «مقتل الحسین» خوارزمی آمده است: پس از عثمان، برادرش جعفربن علی ـ که مادر او نیز ام البنین ـ بود، به میدان آمد و (به دشمن) حمله برد، در حالی که می‌خواند:
من، همان جعفر صاحب بزرگواری‌ام / فرزند علی نیک و بخشنده / با نیزه جولان‌دهنده، از حسین (ع) دفاع می‌کنم
و نیز با شمشیر براق درخشنده / آن‌گاه، جنگید تا کشته شد.
ـ «الطبقات الکبری» (الطبقة‌الخامسة من الصحابة) ـ‌در یاد کرد کشته‌شدگان‌ـ می‌نویسد: جعفر اکبر، پسر علی‌بن ابی‌طالب (ع) که هنی بن ثبیت حضرمی او را کشت.
ـ «مقاتل الطالبین» به نقل از عبیدالله‌بن حسن و عبدالله‌بن عباس می‌نویسد: جعفر بن ابی‌طالب، به هنگام شهادت نوزده سال داشت. ابومخنف در حدیث ضحاک مشرفی گفته است که؛ عباس بن علی (ع)، برادرش جعفر را پیش از خود به میدان فرستاد ... و هانی بن ثبیت ـ که برادرش (عبدالله) را کشته بود ـ به او نیز حمله برد و او را هم کشت.
ضحاک، چنین گفته است؛ ولی نصر بن مزاحم (منقری)، به نقل از عمرو بن شمر، از جابر، از باقر (ع)، آورده است که: خولی بن یزید اصبحی ـ که خدا ، لعنتش کند ـ جعفر بن علی (بن ابی‌طالب) را کشته است.

* «عبدالله‌بن علی» 25 ساله

کنیه عبدالله «ابومحمد اکبر» و لقبش «عبدالله اصغر» بود. سن او هنگام شهادت، 25 سال گزارش شده است.
عباس(ع) مایل بود که تا زنده است، جانبازی برادرانش را در راه امام‌(ع) و برادر بزرگ‌تر خود ببیند و اجرا صابران را ببرد. لذا خطاب به برادرش عبدالله گفت: در پیش رویم بجنگ (و شهید شو)، تا (کشته شدن) تو را ببینم و (در راه خدا) به شمار آورم، که تو فرزندی نداری.
آن‌گاه، عبدالله به میدان آمد و در حالی که این اشعار را زمزمه می‌کرد، به صف دشمن، حمله کرد تا شهید شد:
من، پسر دارای دلیری و شایستگی‌هایم / آن علی نیکوی صاحب تلاش / آن شمشیر پیامبر خدا (ع)، دارنده عبرت‌ها (و پندها) / هرگاه که حوادث هولناک رخ می‌نمودند.
نام وی در «زیارت رجبیه» آمده است.
در «زیارت ناحیه مقدسه» نیز می‌خوانیم: سلام بر عبدالله، فرزند امیر مومنان؛ خوب آزموده شده در بلا، ندا دهنده به ولایت در عرصه کربلا و ضربه خورده از جلو و پشت! خداوند، قاتلش‌ هانی بن ثبیت حضرمی را لعنت کند!
ـ «الطبقات الکبری» (الطبقة الخامسة من الصحابة) در یاد کرد کشته‌شدگان می‌نویسد: (دیگر) عبدالله‌بن علی ابی‌طالب، که هانی‌بن ثبیت حضرمی، او را کشت.
ـ «الأمالی» شجری در یادکرد کشته‌شدگان می‌نویسد: زیدبن علی‌بن الحسین (ع) و یحیی‌بن ام‌طویل و عبدالله‌بن شریک عامری و غیر ایشان گفته‌اند: عبدالله‌بن علی، که مادر او نیز ام البنین بود. خولی‌بن یزدی اصبحی، تیری به سوی او انداخت و مردی از بنی‌تمیم‌بن ابان‌بن دارم، کار او را تمام کرد.
ـ «مقاتل الطالبیین» به نقل از علی‌بن ابراهیم می‌نویسد: عبیدالله‌بن حسن و عبدالله‌بن عباس، برایم نقل کردند که عبدالله‌بن علی‌بن ابی‌طالب به هنگام شهادت، 25 ساله بود و فرزندی از او نماند. احمدبن عیسی، از حسین‌بن نصر، از پدرش، از عمر‌بن سعد، از ابو مخنف، از عبدالله‌بن عاصم، از ضحاک مشرفی برایم نقل کرد که؛ عباس‌بن علی (ع)، به برادر تنی‌اش عبدالله‌بن علی گفت: پیش از من، به میدان برو تا (شهادت) تو را ببینم و (پاداش شهادت تو را) به حساب خدا بگذارم (و اجرا ببرم)، که تو فرزندی نداری. او پیش‌گام شد و هانی‌بن ثبیت حضرمی، به او حمله برد و وی را کشت.
ـ الفتوح: پس از جعفر، برادرش عبدالله‌بن علی به میدان آمد، در حالی که رجز می‌خواند و می‌گفت:
من، پسر دلاور و بخشنده‌ام / آن علی نیک نیکوکردار / آن شمشیر مجازات پیامبر خدا (ع) / در هر پیکار دهشتناک / سپس، حمله کرد و جنگید تا کشته شد. خدایش رحمت کند!

* «عثمان بن علی» 21 ساله

امام علی (ع) به جهت علاقه‌ای که به «عثمان‌بن مظعون» صحابی بزرگ پیامبر خدا (ع) داشت، نام یکی از فرزندان خود از ام‌المبین را عثمان گذشات. از ایشان، در این باره روایت شده که فرمود: همانا او را به نام برادرم عثمان‌بن مظعون، قرار دادم.
کنیه عثمان‌بن علی، ابو عمرو بود و سن او هنگام شهادت، 21 سال گزارش شده است. او به میدان آمد و به صف دشمن حمله برد، در حالی که چنین رجزهایی را می‌خواند:
من، عثمان صاحب دارنده افتخاراتم / پدرم، علی است، آن نیکوکردار پاک / و پسرعموی پیامبر پاک / و نیز برادر حسینم، بهترین بهترین‌ها / و سرور بزرگ و کوچک / پس از پیامبر (ع) و وصی یاری کننده.
وی می‌جنگید تا این که شخصی به نام خولی‌بن یزید اصبحی، او را هدف تیر قرار داد و بر زمین افتاد و مردی از بنی‌ابان سرش را از تنش جدا ساخت.
نام وی در «زیارت رجبیه» آمده است.
ـ در زیارت «ناحیه مقدسه» نیز آمده: سلام بر عثمان، پسر امیر مومنان، همنام عثمان‌بن مظعون! خدا، خولی‌بن یزید اصبحی ایادی دارمی را لعنت کند که او را هدف تیر قرار داد!
ـ در «المناقب» ابن شهر آشوب آمده است: سپس عثمان، برادر عباس (ع)، به میدان آمد، در حالی که این گونه می‌خواند: من، عثمان صاحب افتخاراتم / پدرم، علی نیکوکردار پاک است / این، حسین است، سرور نیکان / و سرور کوچک و بزرگ / پس از پیامبر (ع) و وصی یاری‌کننده. خولی‌بن یزید اصبحی، تیری به پهلویش زد که از اسب بر زمین افتاد و مردی از بنی ابان‌بن حازم، سرش را جدا کرد.
ـ «الفتوح» نیز می‌نویسد: پس از او، برادرش عثمان بن علی ـ که مادر او نیز ام البنین، دختر حزام بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کلاب عامری بود ـ به میدان آمد، در حالی که چنین می‌خواند: منم، عثمان، دارنده افتخارات / پدرم، علی است، آن نیکوکردار پاک / پسر عموی پیامبر پاک / و برادر حسینم، برگزیده نیکان / و سرور بزرگ و کوچک / پس از پیامبر (ع)، و پس از وصی یاری کننده / آن‌گاه، جنگید تا کشته شد.
ـ «الاخبار الطوال» می‌نویسد: یزید اصبحی، تیری به عثمان‌بن علی زد و او را کشت. سپس به سوی او رفت و سرش را جدا کرد و نزد عمر بن سعد آورد و تقاضای پاداش کرد. عمر گفت: نزد امیرت عبدالله بن زیاد، برو و پاداشت را از او بخواه.
ـ در «مقاتل الطالبیین» آمده است: عثمان‌بن علی‌بن ابی‌طالب، که مادر او نیز ام البنین بود. یحیی‌بن حسن، به نقل از علی بن ابراهیم، از عبیدالله‌بن حسن و عبدالله بن عباس، درباره او آورده است که گفته‌اند: عثمان بن علی، در 21 سالگی، کشته شد.
ضحاک مشرفی، در سند نخستین ـ که اندکی پیش بیان شد ـ گفته است: خولی بن یزید، تیری به عثمان بن علی زد و او را ناتوان کرد. سپس مردی از بنی آبان بن دارم ، به او یورش برد و او را کشت و سرش را جدا کرد. عثمان بن علی، همان است که از امام علی (ع) روایت شده که درباره‌اش فرمود: «همانا او را به نام برادرم عثمان بن مظعون نامیدم.»
ـ در «الارشاد» نیز آمده است: خولی بن یزید اصبحی، عثمان بن علی را که جای برادرانش را ( در میدان) گرفته بود، نشانه گرفت و تیری به او زد و او را بر زمین انداخت. سپس مردی از بنی دارم، به او حمله برد و سرش را جدا کرد.

* «عباس بن علی» 34 ساله

عباس (ع)،‌جلوه عشق و ایثار، تبلور رادمردی، صفا و وقار، و تجسم شجاعت، شهامت و کرامت است. او در میان حماسه آفرینان کربلا و شهیدان تاریخ، از چنان جایگاه بلند و مکانت والایی برخوردار است که به گفته سید الساجدین، زین العابدین(ع)؛ برای عباس(ع)، نزد خداوند، منزلتی است که همه شهدا در روز قیامت، به او رشک می‌برند.
کنیه آن بزرگوار، «ابوالفضل» و «ابو قربه» (صاحب مشک) و القابش «سقا» و «قمر بنی‌هاشم» است.
عباس(ع)، قامتی بلند، سینه‌ای ستبر، بازوانی توانمند و چهره‌ای بس زیبا داشت، بدان سان که او را «ماه بنی هاشم» می‌گفتند.
او از آغاز قیام اباعبدالله الحسین (ع)، همراه و همدل ایشان و در هنگامه نبرد کربلا، پرچمدار سپاه او بود. عباس (ع)، در روزهای سخت محاصره امام (ع) و یارانش، سقایت سپاه و آب رسانی به کودکان را برعهده داشت.
او در آستانه شب عاشورا، در جمع همراهان حسین (ع)، هنگامی که امام (ع) از آنها خواسته بود تا بروند و ایشان را تنها بگذارند اولین کسی بود که با جملاتی سرشار از عشق و ایمان، و آکنده از ایثار، هم گامی و جان فشانی‌‌اش را اعلام کرد.
شمر‌بن ذی الجوشن، در کربلای برای عباس (ع)و سه برادرش، امان‌نامه آورد. او که در آغاز، حتی از رویارویی با شمر، نفرت داشت، در رد پیشنهاد سفاهت‌آمیز او، شکوهمند و استوار گفت: لعنت خدا بر تو و امان‌نامه‌ات باد!... آیا به ما امان می‌دهی، در حالی که پسر پیامبر خدا (ع) در امان نیست؟!
عباس (ع)، در کلام معصومان (ع)، به ایثار، تیزبینی، استواری در ایمان، جهاد عظیم، آزمایش نیکو و داشتن جایگاه رشک‌آور در قیامت، ستوده شده است.
این قهرمان شکوهمند قیام کربلا و پشتیبان شکست‌ناپذیر اباعبدالله (ع)، در هنگامه اوج تنهایی امام (ع) و در راه رساندن آب به کام‌های خشکیده کاروان حسین (ع)، شهد شهادت نوشید.
غم شهادت او، جان امام حسین (ع) را بسی فسرد، بدان گونه که در کنار قامت خونینش، از سر سوز، در سوگ آن عزیز از دست رفته فرمود: اکنون، پشتم شکست و چاره‌ام، ناچار شد.
عباس (ع)، در هنگام شهادت، 34 سال داشت. بنابراین، در حدود سال 26 هجری به دنیا آمده است.
در «زیارت ناحیه مقدسه» درباره او آمده است: سلام بر ابوالفضل عباس، فرزندان امیر مؤمنان؛ از خود در گذرنده با جان برای برادر، برگیرنده از دیروزش برای فردایش، فدایی او، نگهدارنده، کوشنده برای رساندن آب به او، و کسی که دست‌هایش بریده شد! خداوند، قاتلانش «یزیدبن رقاد حیتی» و «حکیم‌بن طفیل طایی» را لعنت کند!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( سه شنبه 90/2/27 :: ساعت 5:1 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

جرعه نوش زمزم ولا.....
علی بی فاطمه .........
تشنه لبان رمضان..........
یلدایی غریب
برای شهدای مظلوم مدافع حرم .......
برای تو که گلویت بوسه گاه پیامبر بود............
قیامت بود عاشورا.............
نعمت فهم حسین (ع) ..................
بدون شرح.... اما یک دنیا حرف..............
زمزمه ی دوست دوست ...........
تو واجب ترک شده ای .....
لغات و کنایات گویش قمی
وقف ، چرا و چگونه ؟ .........
برای شهید محمد حسین سراجی
ارباب آب ..........
[همه عناوین(421)][عناوین آرشیوشده]