وصیت نامه شهید امیر حاج امینی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او
بعد از مدتها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم میدهد، برای رهایی از این زجر به این نتیجه رسیدهام. و آن در این جمله خلاصه میشود:
(خدایا عاشقم کن)
از اینکه بندة بد و گنهکار خدایم، سخت شرمندهام، و وقتی یاد گناهانم میافتم آرزوی مرگ میکنم؛ ولی باز چارهام نمیشود.
براستی که: (ان الانسان لفی خسر)
هیچ برگ برندهای ندارم که رو کنم، جز اینکه دلم را به دو چیز خوش کردهام:
یکی اینکه با اینهمه گناه، او دوباره مرا به سرزمین پاکی و اخلاص و صفا و محبت بازم گرداند.
پس لابد دوستم دارد، و سر به سرم میگذارد، هر چند که چشم دلم کور است و نمیبینم و احساسش نمیکنم. اگر چنین نبود پس چرا مرا به اینجا آورد؟
دوم اینکه قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدیهایم بسیار دلسوزم. لحظهای حاضر به رنجش کسی نمیشوم، حتی رنجشی بسیار کوچک و ناچیز، ولی در عوض برای خوشنودی دیگران حاضر به تحمل هرگونه رنجی میشوم.
بله به این دو چیز دل خوش کردهام.
پس ای پروردگار من...
اگر دوستم داری که مرا به اینجا آوردهای، پس مرا به آرزویم که... برسان!
و یا به این خاطر که نمیتوانم باعث رنجش کسی شوم، پس بیا و مرا مرنجان و خوشنودم کن؛ و مرا با خودت....!
دنیا برای ضعیف نفسان یک گرداب هلاکت است. اگر لحظهای به خودمان واگذارده شویم، وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است.
خوشا آن کس که به یاری او در این گرداب هلاک نگردد!
ای حسین...
ای مظلوم کربلا...
ای شفیع لبیکگویان ندای (هل من ناصرت)
را من نیز لبیک گفتم (به خواست او)
(شفاعتم کن)
و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم.
ای خدا...
بسیار بد و ضعیفم، و در مقابل گناه یارای مقاومت نداریم، زیرا هنوز نشناختمت.
و حتی در راه شناختت نیز زحمت نکشیدهام، زیرا ضعیف و پایبند به این دنیایم، و نمیتوانم از خوشیها و آسایشهای محض و پوشالی این دنیا دل بکنم و در راه شناختت سختی کشم. سختیای که پر از شیرینی و لذت است؛ ولی افسوس که این سختی و حلاوت نصیبم نمیگردد.
خالقا...
تو را به خودت قسم
تو را به پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت قسم
بیاوُ
(عاشقم کن)
اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت چیزی کاسته نمیشود و زیانی به تو نمیرسد.
همه آرزویم این است که ببینم ز تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
اگر چنین کنی دیگر هیچ نمیخواهم، چون همه چیز دارم. میدانم اگر چنین کنی از این بند رهایی یافته و دیگر به سویت پر...!
خدایا ....
دل شکسته و مهربانم را مرنجان،
تو خود گفتی که به دل شکستگان نزدیکم
من نیز دلی شکسته دارم
ای کسانی که این نوشته را یا بهتر بگویم این سوز دل، این درد دل، نمیدانم چه بگویم، این تجربة تلخ، یا این وصیتنامه، یا این پیام، و یا در اصل این خواهش و تقاضای عاجزانه را میخوانید، اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایقترین بندهها هم میتوانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند. البته در این امر شکی نیست؛ ولی بار دیگر به عینه دیدهاید که یک بندة گنهکار خدا به آرزویش رسیده است.
یارب ز کرم بر من درویش نگر
در من منگر در کرم خویش نگر
هر چند نیم لایق بخشایش تو
بر حال من خستة دل ریشت نگر
ببین حالا که به عینه دیدید. شما را به خدا، عاجزانه التماس و استدعا میکنم.
بیایید و به خاکش بیفتید و زار زار گریه کنید و امیدوار به بخشایش و کرمش باشید. و با او آشتی کنید، زیرا بیش از حد مهربان و بخشنده است. فقط کافی است یکبار از ته دل صدایش کنید. دیگر مال خودتان نیستید و مال او میشوید و دیگر هر چه میکند او میکند و هر کجا که میبرد، او میبرد. ولی در این راه آماده و حاضر به تقبل هرگونه رنج و سختی همانند:
مظلوم کربلا حسین (ع)
و پیامدار او زینب(س)
باشید. هر چند که سختی و رنجهای ما در مقایسه با آنها نمیتواند قطرهای در مقابل دریا باشد. بله خداگونه شدن مشقات و مصائب دارد، زیرا کلیدش و نشانش همین است. و در عوض آن چیز که برای شما میماند....!
و آن بسیار عظم و شیرین است.
در راه طلب پای فلک آبله دارد
این وادی عشق است و دوصد مرحله دارد
درد و غم و رنج است و بلازاد ره عشق
هر مرحله صد گمشده این غافله دارد
صد مرحله را عشق به یک گام رود لیک
در هر قدم این ره چه کنم صد تله دارد
گر دست مرا جاذبة عشق نگیرد
فریاد نه جان زاد و نه دل راحله دارد.
خدایا شکرت، آنچنان شکری که تو لایق آنی.
خدایا عاقبت بخیرمان بگردان.
خدایا ما را به راه راست هدایت کن.
خدایا ما را آنی به خودمان وا مگذار.
خدایا گناهان ما را ببخش.
خدایا آبروی ما را مریز.
خدایا مریضهای اسلام را شفا عنایت بفرما.
خدای اسلام و مسلمین را پیروز بگردان.
خدایا امام عزیزمان این قلب تپیندة مستضعفین و عاشقان الله را موفق و مؤید و تا انقلاب مهدی موعود حفظ بفرما!
آمین یا رب العالمین
شنبه ساعت 5 بعدازظهر
7/4/65
بندة مخلص و گنهکار
امیر حاجامینی