تقدیم به پیشگاه مولای متقیان امام علی(ع)
«مهمترین درس از زندگی آن شخصیت بی نظیرِ تاریخ بشر، برای امروز دنیای اسلام و جامعه، بصیرت بخشی، روشن کردن فضا، و عمق دادن به ایمان و اندیشه کسانی است که نیازمند بصیرت هستند»(1).
مقام عظمای ولایت و رهبری حضرت آیت ا... العظمی خامنه ای (مد ظله العالی)
جبران خلیل جبران درباره امام علی(ع) جمله ای دارد ، او می گوید:« من نمیدانم چه رازی است که افرادی پیش از زمان خودشان متولد میشوند ، و علی از کسانی است که پیش از زمان خودش متولد شده است . میخواهد بگوید علی برای زمان خودش خیلی زیاد بود . آن زمان ، زمان علی نبود . ولی حقیقت بهتر ، همان است که خود علی(ع) فرموده است که اصلا اینگونه اشخاص در هر زمانی متولد بشوند ، پیش از زمان خودشان متولد شدهاند . علی ( ع ) اگر امروز هم متولد شده بود ، پیش از زمان خودش بود . یعنی آنقدر بزرگند که زمان خودشان ، هر زمانی باشد ، گنجایش این را که بتواند آنها را بشناسد و بشناساند و معرفی کند ، ندارد».(2)
براستی درباره امام علی (ع) چه می توان گفت ؟ آیا درباره آن سر آمد عالم بشریت ..............
بعد از نبی مکرم (ص) که مدام مشام جانش از شمیم دل افزا و روحبخش قدسی سیراب و تازه می شد و دلدادگان کوی عشق را از فیوضات روحانی خویش بهره مند می ساخت مصداق این بیت نیست که :
هزار مرتبه شستم دهان به عطر و گلاب هنوز نام تو بردن کمال بی ادبی است
آیا درباره فضایل آن امام همام میتوان حرفی زد و توسن قلم را در وادی معنا به جولان واداشت ، غیر از این است که :
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
امام علی(ع) چنان شخصیت بزرگ و از نظر معرفتی شگرف است که سرادقیان عالم ملکوت نیز با سرودن « ها علی بشر کیف بشر » به آن اذعان می نمایند.
در محراب عبادت ، امیر المومنین (ع) یگانه عبدی است که با گریه ها و اشکهای جانسوز خویش آسمان و زمین را به حیرت و شگفتی وا می دارد ،قضیه نوف بکالی را شنیده ایم ، آنجا که با حبه عرنی شرح مغازله امام را با معشوق خویش را در صحن حیاط دارالاماره کوفه مشاهده نموده و هنگامی که آن امام بزرگوار بر بیداربودن آنها وقوف پیدا می کنند نوف را مخاطب ساخته ، می فرمایند :«ای نوف! اگر امروز از خوف خدا زیاد بگریی، فردا چشمت روشن خواهد شد. ای نوف! هر قطره اشکی که از خوف خدا از دیده ای بیرون آید دریاهایی از آتش را فرو می نشاند.
ای نوف! هیچ کس مقام و منزلتش بالاتر از کسی نیست که از خوف خدا بگرید و به خاطر خدا دوست بدارد، ای نوف ، آنکس که خدا را دوست بدارد و هرچه را دوست می دارد بخاطرخدا دوست بدارد چیزی را بر دوستی خدا ترجیح نمی دهد و آن کس که هرچه را دشمن می دارد به خاطر خدا دشمن بدارد، از این دشمنی جز نیکی به او نخواهد رسید. هرگاه به این درجه رسیدید حقایق ایمان را به کمال دریافته اید» در آخر فرمود: « از خدا بترسید، من به شما ابلاغ کردم».
حبه و نوف گفتند: «به خدا قسم دائماً راه رفت و حالش همین بود تا صبح طلوع کرد». (3)
آری:
شب مردان خدا روز جهان افروزست روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
همان بزرگمردی که درد بیرون کشیدن پیکان از پای مبارک را تنها در هنگام راز و نیاز با معبود به فراموشی می سپرد و جلوه حضرتش چنان او را از خود بی خود می سازد که پس از فریضه میفهمد زخمِ جراحت خالی از تیر است.
براستی امام علی(ع) را چگونه می توان توصیف نمود؟
مگر نه آنکه عده ای تاب مشاهده ی این همه عظمت و فضیلت در یک بشر را نیاورده و با عقل ناقص خویش سر عجز در پیشگاه حضرتش فرود آورده ، العیاذ با.... به الوهیت او معتقد گشتند! ولی قول صائب و کلام حق درباره ی مولا (ع) همان سخن نغز مرحوم شهریارست :
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
براستی علی(ع) کیست؟
آن بزرگمردی که به دو انگشت خویش درب قلعه ای را گشود که ابن ابی الحدید معتزلی از بزرگان علماى سنت و جماعت و شارح معروف نهج البلاغه- طی قصیده ی مشهور هشتاد بیتی خود که بر ضریح مطهر مولا(ع) نوشته اند چهل و چهار مرد را از حرکت دادن آن در عاجز می شمرد:
یا قالع الباب التی عن هزها عجزت اکف الاربعون اربعاء (4)
رادمردی که چون بی حرمتی عمروبن عبدود با خود را دید شمشیر خویش غلاف نمود و لختی در آوردگاه جهاد قدم زد تا ابتدا خصم نفس را سر برد و سپس از سر اخلاص و تنها برای رضای حق ، سرِ دشمن نابکار را از تن جدا سازد، مولانا محمد رومی چه زیبا این واقعه را به نظم کشیده:
گفت من تیغ از پی حق میزنم بندهی حقم نه مأمور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا فعل من بر دین من باشد گوا
رخت خود را من ز ره برداشتم غیر حق را من عدم انگاشتم
که نیم کوهم ز حلم و صبر و داد کوه را کی در رباید تند باد
آن که از بادی رود از جا خسی است ز آن که باد ناموافق خود بسی است
باد خشم و باد شهوت باد آز برد او را که نبود اهل نماز
کوهم و هستی من بنیاد اوست ور شوم چون کاه با دم یاد اوست
جز به باد او نجنبد میل من نیست جز عشق احد سر خیل من
خشم بر شاهان شه و ما را غلام خشم را هم بستهام زیر لگام
تیغ حلمم گردن خشمم زده ست خشم حق بر من چو رحمت آمده ست
آری ،آن بزرگمرد عرصه جهاد و شهادت که مردانگی دائما در روح بلند او موج می زند و هیچ قهرمانی نیست که هماورد و حریف وی در آوردگاه رزم باشد ، وقتی زن کوفی را می بیند که بی مردِ خویش در تکاپوی تامین معیشت است ، او را چون برادری دلسوز مدد می رساند و دست نوازش بر سر یتیمانش می کشد ، لختی بعد نیز هنگام پختن نان صورت خویش را با حرارت تنور آشنا می سازد تا قیامت را فراموش ننماید!
آیا تاکنون چنین شخصیت حماسی و رزمی پای به گیتی نهاده است؟ مردی که در عین جنگاوری چنین عطوف و مهربان باشد؟
امام علی(ع) حتی با دشمن خویش نیز عطوف و مهربان بود ، یکی از دشمنان کینه توز امام (ع) که امام (ع) را بسیار آزار داده ، اذیت نموده اند خوارج اند ، اما « امیرالمؤمنین با خوارج در منتهی درجه آزادی و دموکراسی رفتار کرد . او خلیفه است و آنها رعیتش ، هر گونه اعمال سیاستی برایش مقدور بود اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد ، به آنها نیز همچون سایر افراد می نگریست .
این مطلب در تاریخ زندگی علی عجیب نیست اما چیزی است که در دنیا کمتر نمونه دارد . آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو می شدند و صحبت می کردند ، طرفین استدلال می کردند ، استدلال یکدیگر را جواب می گفتند.
شاید این مقدار آزادی در دنیا بی سابقه باشد که حکومتی با مخالفین خود تا این درجه با دموکراسی رفتار کرده باشد . می آمدند در مسجد و در سخنرانی و خطابه علی پارازیت ایجاد می کردند . روزی علی امیرالمؤمنین بر منبر بود . مردی آمد و سئوالی کرد . علی بالبدیهة جواب گفت . یکی از خارجیها از بین مردم فریاد زد : قاتله الله ما افقهه ( خدا بکشد این را ، چقدر دانشمند است ) ، دیگران خواستند متعرضش شوند اما علی فرمود رهایش کنید او به من تنها فحش داد . خوارج در نماز جماعت به علی اقتدا نمی کردندزیرا او را کافر می پنداشتند . به مسجد می آمدند و با علی نماز نمی گذاردند و احیانا او را می آزردند . علی روزی به نماز ایستاده و مردم نیز به او اقتدا کرده اند . یکی از خوارج به نام ابن الکواء فریادش بلند شدو آیه ای را به عنوان کنایه به علی بلند خواند : و لقد اوحی الیک و الی الذین من قبلک لئن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین (5) . این آیه خطاب به پیغمبر است که به تو و همچنین پیغمبران قبل از تو وحی شدکه اگر مشرک شوی اعمالت از بین می رود و از زیانکاران خواهی بود . ابن الکواء با خواندن این آیه خواست به علی گوشه بزند که سوابق تو را در اسلام می دانیم ، اول مسلمان هستی ، پیغمبر تو را به برادری انتخاب کرد، در لیلة المبیت فداکاری درخشانی کردی و در بستر پیغمبر خفتی ، خودت را طعمه شمشیرها قراردادی و بالاخره خدمات تو به اسلام قابل انکار نیست ، اما خدا به پیغمبرش هم گفته اگر مشرک بشوی اعمالت به هدر می رود ، و چون تو اکنون کافر شدی اعمال گذشته را به هدر دادی .
علی در مقابل چه کرد ؟ ! تا صدای او به قرآن بلند شد سکوت کرد تا آیه را به آخر رساند . همین که به آخر رساند ، علی نماز را ادامه داد . باز ابن الکواء آیه را تکرار کرد و بلا فاصله علی سکوت نمود . علی سکوت می کرد چون دستور قرآن استکه : اذا قری ء القرآن فاستمعوا له و انصتوا (6) . " هنگامی که قرآن خوانده می شود گوش فرا دهید و خاموش شوید " . و به همین دلیل است که وقتی امام جماعت مشغول قرائت است مأمومین باید ساکت باشند و گوش کنند .
بعد از چند مرتبه ای که آیه را تکرار کرد و می خواست وضع نماز را به هم زند ، علی این آیه را خواند : فاصبر ان وعد الله حق و لا یستخفنک الذین لا یوقنون (7) . " صبر کن وعده خدا حق است و خواهد فرا رسید . این مردم بی ایمان و یقین ، تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند " . دیگر اعتنا نکرد و به نماز خود ادامه داد »(8)
با همه ی این انعطاف روحی ، امام علی(ع) عالمی نابغه و متصل به علم لدنی و نبوی است ، خطبه بدون الف و بدون نقطه آن بزرگوار هنوز که هنوزست مایه شگفتی ، دلیلی راسخ و متین و مبین عظمت ایراد کننده آن است ، هر چند فکر بشر در تحیر و سرگردانی است که چگونه کسی می تواند بدون معطل نمودن فکر و اندیشه ی خویش در معماری خطبه ای غرا و دلنشین ، سلسله وار خطبه ای انشاء نماید که مملو از دقایق عرفانی بوده با همه ی وزانت خویش ، الف یا نقطه نداشته باشد .
سند دیگر بر اتصال آن ابر مرد تاریخ بشریت به منبع فیاض وحی نبوی قضایایی چون واقعه ی ذیل است:
مردی از پای منبر سوال کرد : « یا علی کوچکترین عددی که بر یک تا ده تقسیم شود و باقی نیاورد چه عددی است؟!» و امام فی البداهه فرمودند: « اضرب عدد اسبوعک فی عدد سنتک».ایام هفته ات را در ایام سال ضرب کن و طبیعی است که 7 در 360 برابر با 2520 جواب آن سائل و نشانه ای دیگر بر خرد عمیق و دقیق مولا (ع) بود.
یقینا امام علی (ع) بزرگمردی است که مخالفان نیز بر فضیلت و عظمت او اذعان و اعتراف دارند .خلیفه ی دوم هفتاد بار گفته است: « لولا علی لهلک عمر»و این جمله بارها و بارها علاوه بر منابع شیعی توسط علمای اهل سنت نقل گردیده است. (9)
آری امام علی(ع) هنوز که هنوز است همچنان گمنام و ناشناخته است و هنوز طول خواهد کشید تا جمله معروف آن بزرگمرد تاریخ بشریت تفسیر گردد که فرمود :
«غدا تعرفوننی و یکشف لکم سرائری»(10)
فردا مرا خواهید شناخت و به اسرار وجودم اگاه خواهید شد.
و فردا آن روز است ، روز ظهور ، روزی که مردی خواهد آمد از تبار امام علی (ع) تا با تابش خورشید عالم تاب وجودش به جهان ، آینه تمام نمای قامت دلدار گردد و رسالت نا تمام اجداد و بنی اعمامش ( خمینی و خامنه ای) در گستردن عدالت در سراسر گیتی را به سرانجام رساند. بامید آن روز. انشاء ا....
پی نوشت:
1) برگرفته از فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمع زیادی از مردم استان بوشهر در تاریخ 5/4/89
2) مرتضی مطهری ،حماسه حسینی ، ج اول ، 1385 ، ص 150
3) بحارالانوار ، ج 9 ، ص 589 ، داستان راستان صص: 334-337
4) محدث قمی ، وقایع الایام ، ص 321.
5) سوره زمر آیه 65 .
6) سوره اعراف ، آیه 204 .
7) سوره روم ، آیه 360 .
8) مرتضی مطهری ، جاذبه و دافعه علی(ع) ص 139 و رک: سیری در سیره ائمّه اطهار(ع)، ص 36 ـ 37 و بیست گفتار، ص 59 .
9) درباره جمله خلیفه دوم به منابع زیر رجوع فرمائید:
لولاعلی در منابع شیعه
کافی ، کلینی ، ج 7 ، ص 424، تهذیب الاحکام ، شیخ طوسی ، ج 6 ، ص 606، ج 10 ، ص50، من لایحضره الفقیه ، شیخ صدوق ، ج 4 ، ص 36 ، اختصاص ، شیخ مفید ، ص 111 و 149 مناقب آل ابی طالب ، ابن شهر آشوب ، ج 1 ، ص 311 ، المسترشد ، طبری شیعی ، ص 548 و 583 ، شرح الاخبار ، قاضی نعمان ، ج 2 ، ص 319 ، مدینه المعاجز ، علامه بحرانی ، ج 2 ، ص 460 و ج 5 ، ص 71، الشافی فی الامامة ، سید مرتضی ، ج 1 ، ص 203، ج 3 ، ص 130 ، منهاج الکرامة ، علامه حلی ، ص 18، الطرائف ، سید ابن طاووس ، ص 255 و 516.
لولاعلی در منابع اهل سنت :
تاویل مختلف الحدیث ، ابن قتیبه ، ص 152، مواقف ، ایجی ، ج 3 ، ص 627 و 636، شرح مقاصد ، تفتازانی ، ج 2 ، ص 294 ، تفسیر روح المعانی ، فخررازی ، ج 21 ، ص 22،شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 1 ، ص 18و ج 12 ، ص 179، تمهید الاوائل ، باقلانی ، ص 476 ، مناقب علی ابن ابیطالب ، ابن مردویه اصفهانی ، ص 88، ینابیع المودة ، قندوزی حنفی ، ج 1 ، ص 216و ج 2 ، ص 172و ج 3 ، ص 147 ، تاویل مختلف الحدیث ، ابن قتیبه، ج 1 ، ص 162، تمهید الاوائل فی تلخیص الدلائل ، باقلانی ، ج 1 ، ص 476 و 547 ، الحاوی الکبیر ، ماوردی شافعی ، ج 12 ، ص 115 و ج 13 ، ص 213 ، تفسیر سمعانی ، ج 5 ، ص 154 ، المفصل فی صنعه الاعراب ، زمخشری ، ج 1 ، ص 432 ، العواصم من القواصم ، ابوبکر بن عربی ، ج 1 ، ص 203 ، حاشیه الرملی ، رملی ، ج 4 ص 39 ، الجد الحثیث ، سعودی غزی عامری ، ج 1 ، ص 186، بریقه محمودیه ، محمد بن محمد خادمی ، ج 2 ص 108، منع الجلیل ، محمد علیش ، ج 9 ، ص 648، دستور العلماء ، قاضی عبدالنبی نکری، ج 1 ، ص 80.
10) نهج البلاغه ، خطبه 149. این جمله در نهج البلاغه به این صورت امده است: « غدا ترون ایامی و یکشف لکم عن سرائری»