کربلا ایستگاه ازلی تمام مسافرانی است که به مقصد خدا جاری اند. هر چند دلهایشان را در عاشورا جا گذاشته باشند.
اینجا کربلاست ، این گودال سربلند آبروی جغرافیاست. گودال قتلگاه رفیع ترین گودال عالم است. این تل خاک جاری ، فردا را ورق خواهد زد، و «بزرگ بانویی» خطبه اش ، خواب شب ها را آوار خواهد کرد.
اینجا کربلاست ، سرزمینی که رگ هایش عطش می نوشند، و ذره ذره خاکش بهشت را برابر است.
کربلا سرچشمه تمام گردبادهای مقدس ،
تمام توفان های زهد و خاستگاه زمینیان آسمانی است که معراجشان از خاک تا افلاک است.آری اینجا کربلاست.
با نام کربلا هزار توفان نوح در دلت گریه می کند، اندوه سرازیری چشم هایت را می پوشاند و لباست سیاه می شود. با نام کربلا تمام آبهای عالم شرمنده لبهای خشک ساقی می شوند.
درکربلا سر بریده خورشید، منزل به منزل خدا را تلاوت می کند و فردا چوب آن قدر جسور است که بر لب هایی که قرآن آیه آیه بر آن باریده ، نازل می شود و با هر بار نزول چوب روح از تن زینب بیرون می آید.
از آسمان زنجیر می بارد و دست ، و هیچ گهواره ای نمی تواند بی قراری غنچه حسین را ارام سازد جز آغوش حسین با لالایی تیر سه شعبه.
عاشورا، واژه ای است که دل ها را تا چشم ها بالا می آورد، و چشم را تا زمین ناگزیر می کند. واژه ای که مترادف «حسین» است.
محرم در راه است و شیرین ترین فرهاد تاریخ ، عشق را به حماسه می خواند، هر چند 72 رکعت عشق هم ، تشنگی کربلا را جواب نمی دهد.