دارد پلک آینه می پرد، باید جهان کسی را عاشق شده باشد. کسی که همیشه یک لبخند از تاریخ جلوتر است ، باید بیدار بمانیم تا صدای باز شدن غنچه ها را بشنویم ، باید بیدار بمانیم تا ماه را بدرقه کنیم و دیدن خورشید را وضو بگیریم....
دلم زلال ترین نامی را که می شناسد، بر لب می آورد، حالا، حسین ، زبان به زبان می چرخد و
کام شهر را شیرین می کند.حالا ابرهای برکت منتشر شده اند و ما در سایه گل راه می رویم با قامتی برافراشته تر از تاریخ.
حالا حسین واژه ای می شود که تاریخ را به حرکت درآورده است حسین مرز ندارد و جغرافیا شرمنده تر از آن است که گنجایش رد پایش را داشته باشد حسین برای همه است. من ایمان دارم در ظهر عاشورا همه ی آنانی که در اعماق قلبشان هنوز جایی برای خدا هست پلک دلشان می پرد.
حسین واژه ای می شود که آرامش مردابی جهان را به طوفان می سپارد و درختان به احترامش قیام می کنند ، شقایق ها داغدارش می شوند و تمام رودها خجل از روی ساقی اش .حسین گلی می شود که جهان بودنش را با عطر او شروع می کند، نام زیبای حسین لحظه ای است بارانی و شفاف که روشنت می کند و تا مرز عشق می کشاندت.
وقتی رایحه «حسین» بر زبانت می وزد، سلولهایت بوی سیب را می نوشند و تمام آبشارهای جهان به سمتت می دوند، آرامشت را به طوفان می سپاری و نام کوچک تمام گلها را به یاد می آوری.
به لاله که می رسی کلاهت را برمی داری و شرمندگیت را می باری.
حسین دستت را می گیرد تا شهر خدا، شهر آفتاب می کشاندت.
آنگاه دوست داری به احترام حسین بمیری.
این روزها تمام کوههای جهان «حسین» را پژواک می کنند و رودهای هراسان برای دریایی شدن به طوافش کمر همت می بندند.این روزها طوفانی ترین کلمات در دلت غوغا به پا می کنند و قلبت را تا چشمت بالا می آورند ، عطش،علی اصغر،تیر سه شعبه........خدایا اشک با معرفت را از ما مگیر..................