سلام آقای خراسانی ام. آقای تنهای طوس نشینم.
آقای محرم هر چه دل خسته و تبدار. آقای غریب نواز غربت نشینم.
آقا جانم سلام
بچه محله خواهرت هستم
از همین راه دور، با همین دل شکسته و تنها، سلام خودم را
به همراه این جمع پروانه ها و شاپرک هایی که در اطرف چشم های بارانی ام
بال بال می زنند به تو می رسانم. تویی که دست گیری و دست نواز.
آقای من
بی تکلف و بی واژه و بی ادعا ارادت خودم را تسلیم تو می کنم تا از دریای رحمتت
عبورش دهی و به بال فرشتگان بسپاری و به نور رسانی اش.
واژگان را برایت به بازی نمیگیرم. کلمات را نمیچرخانم. تنها از سر همین سجاده نیایش،
دستانم را به آسمان می برم و از خدامی خواهم که شفاعت تو را از گلدسته های
گوهرشاد عبور دهد و از باب الجوادت به آسمان رساند.
ای زلال تر از نور
دلتنگی و تنهایی دور از تو، جز رسیدن به تو، جز دستگیری تو، درمانی ندارد. اطلبنا عند قبرک، اطلبنا عند جوارک.
این بار که بیایم نیز،قبل از ورود به روضه منوره ات که قطعه ای از بهشت است، هفت بار طواف عاشقی میکنم. از باب الجوادت وارد می شوم و به کوثر میروم. از آزادی و انقلاب می گذرم و به جمهوری اسلامی میرسم. به غدیر میروم و دوباره به باب الجوادت در جامع رضوی میرسم. هفت بار طوافت میکنم و ازگوهر شادت وارد روضه منوره ات می شوم و دلم را در دریای بیکران لطف و آسمانی تو غرق میکنم.
آقای من
به نیابت از جمعی دلداده و عاشق، که همه دست به سوی مهر تو بلند کرده اند. از مشرق خورشید خیز، تا مغرب دلگیر، به تو سلام و صلوات می دهم :
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِ فَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ .