آقای من !
مولای غریب من !
پدر مهربان اهل عالم !
از کجا آغاز کنم ؟ از خود بگویم یا از دیگران ؟ از خود آغاز می کنم
که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد !
می خواهم به سوی تو برگردم، یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم
کریمانه چشم می پوشی، می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش
باز مرا می پذیری، می دانم در همان لحظه ها، روز ها و سالهای غفلت هم،
برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم اما تو چون پدری مهربان دورادور
مرا زیر نظر داشتی ...... .
البته که، ما مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین(ع) را به حق اول مظلوم عالم می دانیم .
هر ساله در ایام فاطمیه به یاد مصائب و مظلومیت حضرت فاطمه (س) اشک ماتم می ریزیم .
به هر مناسبت و در هر مصیبتی بر مظلومیت سیدالشهداء(ع) و اهل بیت مکرمش می گرییم .
شنیدن نام قبرستان بقیع ما را از خود بی خود می کند و اندوه را بر دلهایمان می نشاند !!
بر غربت امام موسی بن جعفر(ع) در سیاهچال های بغداد اشک غم از
دیدگان جاری می سازیم .
با تمام وجود آماده زیارت امام رضا(ع) می شویم و ایشان را غریب الغربا می نامیم !
امام دهم و یازدهم را عسکریین لقب داده ایم و مظلومیتی بالاتر از این
برای آنها قابل تصور نمی دانیم .
اما....اما ........ به غربت امام زمانمان کمتر اندیشیده ایم یا اصلا فکر نکرده ایم !!!!
خود، اولین بیت از این مثنوی هفتاد من کاغذ است ! نا آگاهی
از غربت امام عصر یا باور نداشتن غربت آن جناب یا غفلت از این غربت،
اولین وجه از غریبی امام زمان است !!!