نماز نیمه شب های نیایش را به عشق تمنای تو به قامت می ایستیم
هر صبح کتاب خواب را به عشق روی تو می بندیم
و پنجره چشمانمان را رو به باغ یاد تو می گشاییم
و فصل روز رمان زندگی را
با اللهم ارنی الطلعة الرشیدة آغاز می کنیم
و به شوق رویشی دوباره زیر لوای سبز تو ای حاضرترین غایب اگر چه تو غایب نیستی
از هر حاضری حاضر تری این مائیم که غایب ترینیم بذر امید بر زمین زندگیمان می افشانیم
چرا که آمدنت را باور داریم و به تقدس همین باور است که
هر جمعه دروازه های نگاه هامان را به چراغ های انتظار آذین می کنیم
گره دل ها را بر غرفه های جملات ندبه می بندیم و از فضای نمناک چشم ها پلی می زنیم
تا سایه بان مژه ها و بر قلب کتاب دعا شبنم اشک می کاریم
به یمن رسیدن سبز ترین جمعه ی تاریخ که تو از راه می رسی و به تاءسی از فتح مکه،
در فتح الفتوحی دیگر
دروازه های عشق را فتح می کنی
فدای خاک قدومت .......... محمد