دیگر امشب کوفه صدای علی را نمی شنود.
امشب صدای ناله چاه بلند تر از همه صداهاست.
چاه کوفه و نخلستان هم دیگر همدم ندارند.
کودک کاسه شیر را رها می کند...
پیر مرد بیمار می ماند چه بگوید...
فقط جلوی تابوت است که قامت راست می کند...
اما ...
اما قامت زینب دوباره می شکند... مگر " الف " یک قامت چند بار می تواند "دال " شود...
پهلو یکبار شکسته شد...
فرق یکبار پاره شد...
زهر یک بار کارگر شد...
سر ها هم یکبار به نیزه سوار شدند...
اما قامت زینب بارها شکست... بارها و بارها ...
امشب علی دستان حسین و عباس را برهم می گذارد...
امشب علی حسین و عباس را به زینب می سپارد...
هنوز کهنه پیراهن را زینب از یاد نبرده...
امشب ملائکه عزادارند.
امشب غربت هم به غربت سپرده می شود...
امشب نجف بستر آماده کرده است و میزبان است ... اما میزبانی خسته و راز دار ...
* ظهری بود داغ و سهمگین، وارد مسجد کوفه شدم، غربت از سر روی بیت الله می بارد...
این کوفه چقدر ماجراها بخود دیدست. صدای اللهم انی اسئلک الامان زائران رنگ و بویی عجیب به فضا بخشیده، نمیدانم چرا وقتی قدم بر میدارم گامهایم سنگین است... مقام ابراهیم، مقام جبراییل،دکة القضا،بیت الطشت و ...
هنگام نماز است،هنوز محراب پرواز علی موجود است،او هم رازی در سینه دارد...