حتما قرار شاه و گدا هست یادتان !
آری همان شبی که زدم دل به نامتان!
مشهد، حرم، ورودی باب الجوادتان !
آقـا، دلم عـجـیـب گـرفـتـه بـرایـتـان
امروز عجیب در دلم چنگ می انداخت...
نمیدانم از زهری بود که به شما خوراندند.. یا زهری که به غریب مدینه چشاندند..
یا شهادت رسول خوبی ها
این روزهای آخر صفر خیلی سنگین بود خیلی..
حال دلم هم خوب نبود ...
این روزها هم تمام شد..
اما گریه برای ارباب تمام شدنی نیست
باید بنشینیم و یکسال دیگر به انتظار محرمت ارباب..
محرم امسال حالم بهتر از سالهای دیگر بود..
اما میدانم باز هم کم گذاشتم برایتان.. خیلی کم..
دوستانم می گفتند قالب وبلاگت را عوض کن اما دلم نمی آید
مگر می شود از حسین دل کند
به گفته دوستی که از تورنتو کانادا کامنت گذاشته بود
اینجا حسینیه علی اصغر ، علی اکبر ، زینب و عباس است
حسینیه بدون سیاه پوش و کتیبه حسینیه نیست.
پیراهن سیاه ز تن دور میکنیم
آن را ذخیره کفن و گور میکنیم
اجر دوماه گریه ی بر غربت حسین
تقدیم مادرش ز ره دور میکنیم