ما نباختیم ،چون پشیمان نیستیم و پشیمان نیستیم چون نباختیم.
ما بردیم،چون دفاع کردیم و دفاع کردیم چون مرد هستیم.ما جنگیدیم چون غیرتمندیم،چون مسلمانیم.
کوه ها بر گامهامان به سجده نشستند و آسمانها بر سجودمان غبطه خوردند.
تیغها از حنجره هامان گریزان بودند و حنجره هامان تشنه ی خون حیات.
قلبهامان در حسرت دیدار گلوله میسوخت و انفجار، آرزو به دل،از گریز ما.
ما با <مین>ها هم خانه بودیم و بر سفره ی <تخریب>تناول میکردیم.
دود و خاکستر ،سایه بانمان بود و آتش گرمای وجودمان .
زمین که میخوردیم ،آسمان میشکست و بر هوا که میرفتیم ،زمینیان غبطه میخوردند.
سرهامان با سربند نسبت نزدیکی داشتند و سربندها با قناصه،احوال پرسی میکردند.
لبهامان با خنده بیشتر مأنوس بود و اشکهامان جاری چشمهای پاکمان ........................................
پوتین که به پا میکردیم،زمین را از زیارت گامهامان محروم میساختیم .کلاه خود را که بر سر میگذاشتیم ،خورشید از نتابیدنش بر خود میلرزید.
پس:
بیاییم به شهدا فخر نفروشیم.
بیاییم غبطه ی جنگ ندیده ها را نپسندیم.
بیاییم و برادری جبهه ها را به شهر ها سرایت دهیم.
بیاییم و خدای حاکم بر جبهه ها را با شهری ها مأنوس سازیم.
بیاییم یکبار دیگر خود را بیازماییم .
حرمت گلها را پاس بداریم.
سبزه ها را لگد نکنیم.
قرار نیست همه ی گیاهان گل بدهند .انتظار بی جا نداشته باشیم .هر گلی بویی دارد ،همه را بایک چشم زیارت نکنیم.
ما که :
هر روز به گلها سلام میکردیم چرا امروز از احوالپرسی غنچه ها دریغ میکنیم؟
هر شام با تبسم شیرین زندگی میخفتیم ،چرا امروز با حسرت گذشته دل را چرکین میکنیم؟
هر ظهر میهمان قنوت دستهامان بودیم چرا امروز سفره ی مادیات را بهتر میشناسیم؟
هر روز هنگام غروب دل به دریای بیکران آسمان میسپردیم و روح را جلا میدادیم ،چرا امروز از لطافت خلقت و جلال و جمال خالق غافلیم؟
بیا تا:
یک بار دیگر به روزهای نه چندان دور برگردیم .یکبار دیگر در قنوت نمازهامان به پرواز در آییم.
یکبار دیگر به همسایگان خود ،تبسم زندگی بسیجی را هدیه دهیم .
یکبار دیگر به صفر کیلومتر ها و تازه واردها به دیده احترام بنگریم.
یکبار دیگر هجوم بریم و زودتر از دیگران ظرفهای تبرکی را شست شو دهیم و همچنان در سلام کردن بر دیگران پیشی گیریم .
مگر چند سال گذشته است ؟کوه که به این سرعت چهره عوض نمیکند ،هر چند که سیلاب و طوفان سهمگین باشد.
به قلم درخشان :حمید داود آبادی
بر گرفته از نشریه وزین:امتداد شماره 60