آقا جونم یوسف زهرا (س)...........
نشد بالهای مرا وا کنی؟ مرا راهی آسمانها کنی؟
نشد مثل مجنون بادیه گرد مرا خانه بر دوش لیلا کنی؟
نشد بعد توحید لبهایتان مرا در قنوت شبت جا کنی ؟
بگیری نفسهای این مرده را بگیری و کار مسیحا کنی ؟
توقع ندارم که بنشینی و گنهکاریم را تماشا کنی
دل من از اول ثباتی نداشت تو حق داری امروز و فردا کنی
تو عین ظهوری و من غایبم دلم را تو باید که پیدا کنی
.............