قابلیت ها:
امکان جستجو در متن قرآن.
امکان دسترسی سریع به سوره ، آیه ، جزء و صفحه دلخواه.
قابلیت قرائت همزمان قرآن با 20 صوت بسیار زیبا از 17 قاری بین المللی و همچنین ترجمههای گویای فارسی و انگلیسی
امکان انتخاب 83 ترجمه قرآن از 38 زبان زنده دنیا.
مشاهده ترجمه قرآن، تنها با قرار گرفتن مکان نما بر روی آیه مورد نظر.
و بسیاری امکانات دیگر.
با تشکر از وب سایت تنزیل
برای استفاده از نرم افزار روی کلمه تنزیل کلیک نمائید.
یابن الزهرا!"لیت شعری أین استقرت بک النوی". کاش میدانستم که کجا وکی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت.
بنفسی أنت!
به جانم سوگند که تا طلوع صبح صادق به انتظارت خواهم ماند ولحظه ها را با تمام سنگینی به دوش می کشم وسکوت ثانیه ها را به ازای فریاد زمان تحمل می کنم فقط برای رسیدن به لحظه با شکوه وصا لت.
آقا جان!
دروادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب می گردد کی می آیی که قطره ها به دریا بپیوندند؟خیبر گشای فاطمه(س) کی می آیی؟
بیا که بهار بی صبرانه مشتاق آمدن توست وقلبم جویبار اشکهایی که هرروز وشب برای فراق تو ریخته می شوند.
یاس سفیدم!بیا که با ظهورت آیه"والنهار اذا تجلی" تأویل گردد. بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده وفریاد العطش برآورده،بیا تا از نرگس چشمانت عطری برای سجاده ام بگیرم.بیا ومرا زائر شهر قاصدکها کن،بیا...
دلم برای ورود هر عشقی غیر از عشق تو بن بست است ودیده ام جز برای فراق تو نمی بارد. بیا که هجر توآیه"ان عذابی لشدید" را تفسیر می نماید.
ای پیدا ترین پنهان من! تا تو بیایی مروارید چشمانم رابرای سلامتیت صدقه می دهم وبرای آمدنت روزه سکوت می گیرم وبا جام وصال تو افطار می نمایم. نذر کرده ام که بیایی تا جان شیرین را فرش قدمها یت نمایم. پس بیا که نذر خود را ادا کنم.
فدای خاک قدومت ........ محمد....
تعبیر «شجره خبیثه » در سوره ابراهیم چنین آمده است:
مولاى من!
خلیفه نیستى
سلطان هم
فقط امام اول مظلومانى
و جاى پنج سال
مى شد که پنجاه سال حاکم باشى
مى شد که شامات را
چون دندانى کند و پراکند
که سهم بچه هاى ابوسفیان باشد
و در امارت کوفه
کارى هم به «ابن ملجم» و «قطام» داد.
مى شد هر سال
به هند و پارس
به چین و ماچین دعوت شد
سلطان روم
به افتخار حضورت ضیافت ها برپا کند
مى شد حسین و حسن را با خود همراه کرد
یکى مشاور اعظم
یکى وزیر خزانه دارى کل
مى شد کارى کرد
که جعده هم مشاورت امور بانوان را عهده دار باشد
یا کاره اى که زهر نریزد
یا نه
حکومت ایران هم مى شد که سهم حسن باشد
حکومت عراق، سهم حسین
حتى عقیل را مى شد سه چهار سالى
با حقوق ارزى آن روز
به آندلس فرستاد
مى شد محمد حنفیه
سفیر سازمان ملل باشد
مى شد کنار رود فرات
کاخى سبز ساخت
براى تابستانها
سرى به بغداد زد
بر بالاى کوه ابوقبیس
کاخى سپید داشت
چیزى شبیه کاخ سعدآباد
شبیه کاخ ملک فهد
مى شد که بعد خود
به فکر پادشاهى فرزندان بود
مثل همین ملک حسین و ملک حسن
مثل همین حیدر على اف
و اف بر این دنیا...
مى شد که امام على بود و
با تمام جهان ارتباط داشت
مثل همین امام على رحمانف
مى شد با خانم رایس دست داد
مى شد انبان خویش را پر کرد
از شیر مرغ و جان آدمیزاد
از وعده و وعید
و جامه هاى اطلس و ابریشم پوشید
با میمون و سگ بازى کرد
رقاصه هاى روم را دعوت کرد
با چشم بندى و آتشبازى
شب را به صبح رساند
می شد نشست بالاى تختى و
کلاهى از مروارید و زر بر سر گذاشت
یا دست کم
هر روز یک اسب پیشکش قبول کرد
یک شمشیر مُرصّع
که نام تو بر آن حک شده باشد
این تحفه ها از هند است
آن جامه ها از روم
این فرشهاى ابریشمین از ایران ...
جشنى بگیر
شب را زود بخواب
که کاترینا و سونامى در راه است
براى کندن چاه
به بردگان سیاه فرمان بده
به شرکتهاى چند ملیّتى
براى بردن نان فرصت نیست
این را به سازمان غله و نان بسپار!
آقا جان
مولای من
این وقت شب
نشسته اى و به من لبخند مى زنى
مى دانم
اینگونه شعرها خوب نیستند
اما مولاى من!
آن کفشهاى وصله دار هم
مناسب پاى حضرت حاکم نیست!
شعر از: علیرضا قزوه
شهر کوفه تنها و ساکت در آغوش شب نوزدهم ماه مبارک رمضان خفته بود.
دامن افق هنوز تاریک و سیاه بود. گویى دل آسمان کوفه در ان شب همرنگ دل مردمان کوفه شده بود! شبى سرد و ساکت و بى هیاهو. در آن شب ، تنها یک چشم دیده در دیده آسمان صاف و پرستاره کوفه دوخته بود. چشمى که با نیروى بینش شگرف خویش تا عمق آسمانها را مى کاوید و حاصل این کاوش ، دیدار خدا در منظر دل او مى شد. و اینگونه او خدا را در عرصه دل خویش به دیدار مى نشست و مصداق آیه کریمه قرآن مى شد که :
الذین یتفکرون فى خلق السموات و الارض قالو ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار.
کسانى که در خلقت آسمانها و زمین مى اندیشند و مى گویند پروردگارا!
اینها را بیهوده نیافریده اى ، منزهى تو، پس ما را از عذاب دوزخ رهایى بخش .
او تنهایى بود که در تنهایى خویش ، همنشین خداى تنها بود.
بنده صالح خدا، حجت حق ، امام عارفان و عاشقان به آسمان کوفه مى نگریست و گویى در انتظار حادثه اى بود!
پیمانه صبرش از دست نامردمى هاى امتش لبریز شده بود که خود در فرازى از سخنانش اینطور احساس خویش را در ظرف کلمات ریخته بود:
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( جمعه 90/5/28 :: ساعت 9:48 عصر )
جرعه نوش زمزم ولا.....
علی بی فاطمه .........
تشنه لبان رمضان..........
یلدایی غریب
برای شهدای مظلوم مدافع حرم .......
برای تو که گلویت بوسه گاه پیامبر بود............
قیامت بود عاشورا.............
نعمت فهم حسین (ع) ..................
بدون شرح.... اما یک دنیا حرف..............
زمزمه ی دوست دوست ...........
تو واجب ترک شده ای .....
لغات و کنایات گویش قمی
وقف ، چرا و چگونه ؟ .........
برای شهید محمد حسین سراجی
ارباب آب ..........
[همه عناوین(421)][عناوین آرشیوشده]