بشارت باد حضورت را، ای ادامه کربلا.
بشارت باد خانه زهرا علیهاالسلام را؛ که شور تو موجی از عاطفه به فضای خانه خواهد بخشید و آغوش فاطمه علیهاالسلام از عطر کربلاییات آکنده خواهد شد.
بشارت باد آمدنت را، که لحظههای تنهایی پدر، با تو رنگین خواهد شد و غریبانههایش را با تو پیوند خواهد زد.
بشارت باد بر عاشوراییان مقدم نورانیات.
قدم بر خاکی بگذار که پاکیِ گامهای تو را آرزومند است، بانو.
بانو:
ای گویاترین خطبه عاشورا.
بشارت باد آمدنت را، که افتخار رسالت و امامتی.
بانو، ای ادامه کربلا در کویر جهالت جاری شدی و سرابهای روییده بر اذهان را از زلال حقیقت سیراب کردی.
چه کسی پرستاریِ زخمهای عاشورایی را به تو آموخت؛ به تو که جز به زیباییِ ایثار نیندیشی و میان زخم و خون و آتش، صبر را برگزیدی که: «اِنَّ اللّه... مَعَ الصّابِرین».
تو مسیر عاشورا را به ابدیت سپردی؛ حتّی داغ فرزندانت را نِگَریستی و نگریستی، که مبادا احساس خویش را به وظیفه الهی ترجیح داده باشی.
آه
زینب، زینب علیهاالسلام ، ای زینتِ تنهایی پدر.
ای میوه دل مادر.
ای وقار خانه همسر.
ای سفیر کربلایی مادر.
درود خداوند بر تمام لحظههای تنهاییات که اگر مادر زنده بود، به خاطر تو، بیت الاحزانش را در محفل تو برپا میکرد.
تو عینیّت تمام معنای صبری؛ صبری که برای همیشه معنا از تو گرفت.
بانو.
شادی و غم را به هم آمیختهام و دل نوشته هایم تنها عطر کربلاییِ نام تو را زمزمه میکنند. گویی نسیم یادت، شقایقهای عاشق را به خویش میخواند و داغ ثانیهها را حتی در روز تولّدت تازه میکند.
بانو.
ای صداقت عشق، ای تجسّم صبر، ای آیینه وقار و ای عصمتِ متجلّی.
درود بر تو و لحظههایی که تو در امتحان الهی قبول شدی.
درود بر کربلا، درود بر شهادت و درود بر تو که فاش کردی راز آفرینش را: «اِنّی اَعْلَمُ ما لاتعلمون»...