مولی جان عباس خوش آمدی .
پیش از تو هیچ ماهی قدم بر خاک نگذاشته بود. پیش از تو مرد شبهای نخلستان کوفه، مضطرب خورشیدِ معصوم خویش بود که چگونه تنها بماند درطوفان خونین آینده، ولی اینک تو آمدهاى. اینک ماه، پشت و پناه خورشید است... اینک دستهای شهر آشوبت، دلگرمیِ بیپایان کربلا خواهند شد.
ادامه مطلب... سبد سبد گل مریم طبق طبق گل شب بو نثار کلبه ی مولا ز سمت عرشِ معلاّ. ادامه مطلب... مبارک باشد بر تو ای بهترین خلق انتخابت به عنوان پیامبر خدا ، تو که مصطفایی و دلیل خلقت ، تو که اول المسلمینی و خاتم المرسلین ، تو که شاهدی و بشارتگر ، هشدار دهنده ای و دعوت کننده ، تو که سراسر لطفی و مهربانی و دلیل مهربانی خدا که چه نیکو بر سر بندگان منت نهاد و چون تویی را یاور امت قرار داد تا الگویی باشی پاک و نیک که نجات دهی بشریت را از باتلاقهای خود ساخته خودخواهی و جهالت و سیر کمال و سعادت را نشانش دهی و امت را پا به پا راهنما باشی و همراه حتی اگر تو را گزند رسانند ، توهین کنند و جسارت را به حد اعلاء رسانند در حق تو و در حق اهل بیتت ......
ادامه مطلب... امروز کارگری را دیدم که کنار مدرسه مان کار می کرد کنارش رفتم خدا قوتی گفتم و با او دست دادم. لحظه ای جا خوردم. دستانم در دستانش عرق شرم ریختند. نگاهی به دستان پینه بسته اش انداختم. همانی که بوسه گاه پیامبر خوبی ها بود بی اختیار این جمله بر ذهنم نقش بست که : *** هیچ دونده دو ماراتنی به اندازه پدر بدنبال نان ندویده است!*** جمعه... جاده... بوی اسپند... جمع منتظران! دارم به هنگامه آمدنت فکر میکنم. وه! چه لحظهای خواهد بود... آسمان، از شوق دلش را خالی میکند؛ آبیِ آبی میشود و خورشید، آن نگینِ خوش رنگ و لعاب در لُپّ آسمان جا خوش میکند. گلها، شبنمی از عشق در آغوش میگیرند و پروانهها میچرخند و میمیرند؛ چمن به چمن! کبوتران ترانه میخوانند! روزها مسرور از آمدنت سرودخوان، خبرِ آمدنت را کوچه به کوچه میبرند. محمدیها محله به محله عطرافشانی میکنند و پنجرهها به وسعت آسمان، نسیم مهربانی به خانهها راه میدهند. همه جا حال و هوای بهشت را دارد. وه! چه لحظاتی را با آمدنت خواهیم گذراند. چشمانم را باز میکنم! جمعه دیگر دارد خودش را جمع و جور میکند و من دلم برای غروبِ غریب میسوزد. چه عاشقانه در گوشهای از افق، زانویِ غم بغل گرفته است. خدا کند بیایی! تا بیابیم حقیقتِ گمشده تاریخ را!
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( یکشنبه 93/3/11 :: ساعت 6:8 عصر )
... و در صبحگاهی، عطر گلهای بهشتی، فضای کوچه های خاموش شهر را پر میکند و مدینه گلباران میشود.
شمیم دلاویز آلاله ها، از آسمان و زمین می تراود و پروانه های عاشق، قاصدک های شادی را همراهی میکنند تا خانه محقری در شهر مدینه، غرق نور شود.
بال های سبز جبرئیل، سایبان آسمان خانه ولایت می شود و حیاط کوچک مولا، رستن گاه شقایق .
کربلا در خودش نمی گنجد و دستهای آبی دریای فرات، پولک های نقره ای ماهی ها را می شوید.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( شنبه 93/3/10 :: ساعت 6:7 عصر )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( دوشنبه 93/3/5 :: ساعت 5:49 عصر )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( دوشنبه 93/2/29 :: ساعت 6:17 عصر )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( جمعه 93/2/26 :: ساعت 5:7 عصر )
جرعه نوش زمزم ولا.....
علی بی فاطمه .........
تشنه لبان رمضان..........
یلدایی غریب
برای شهدای مظلوم مدافع حرم .......
برای تو که گلویت بوسه گاه پیامبر بود............
قیامت بود عاشورا.............
نعمت فهم حسین (ع) ..................
بدون شرح.... اما یک دنیا حرف..............
زمزمه ی دوست دوست ...........
تو واجب ترک شده ای .....
لغات و کنایات گویش قمی
وقف ، چرا و چگونه ؟ .........
برای شهید محمد حسین سراجی
ارباب آب ..........
[همه عناوین(421)][عناوین آرشیوشده]