((( ویژه استقبال از 4 کبوتر آغشته به خون گمنام استان قم - جمعه 20 دی ماه 1392 )))
گمنام آشنا سلام ..........
باز تکرار حضور ناگهان تو و سلام های دستپاچه من.
هر از چند گاهی تلنگری می شوی به خواب عقربه های زنگ زده ساعت روز مرگی هایم تا
فراموش نکنم اروند خروشان و کوسه هایش را
غواص های گم شده در والفجر 8 و کربلای 4 را
زخم های دهان باز کرده شلمچه و غروب سرخ هویزه را
تو می آیی
مثل همیشه گمنام
و من چه ساده دل می بندم مثل قبل.
ادامه مطلب... بوی فراق می دهد این گریه های من شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام با زعفران شهر خراسان نمی شود؟ از بس که پای طشت طلا گریه کرده ام با نوحه های این دهه ی آخر صفر ای خوش حساب مزد مرا زودتر بده سر زنده ام به عشق حسین، خضر گریه ام من غصه ی بهشت خدا را نمی خورم سلام آقای خراسانی ام. سلام غریب نواز غربت نشینم....... آقای تنهای طوس نشینم. آقای محرم هر چه دل خسته و تبدار. آقا جانم سلام بچه محله خواهرت هستم از همین راه دور، با همین دل شکسته و تنها، سلام خودم را به همراه این جمع پروانه ها و شاپرک هایی که در اطرف چشم های بارانی ام........... ادامه مطلب... اگر عطری از این سفرنامه به دل شما مینشیند، حدیثش، همین گلابدان گریان سینههای سرخ و سوگوار ماتم حسین است. ادامه مطلب... بابا! سلام، تعجب می کنم که امشب یادم کرده ای... خوش آمدی. ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( شنبه 92/10/21 :: ساعت 6:38 عصر )
ماتم گرفته شال سیاه عزای من
آقا ببخش در گذر از این خطای من
رنگی دهی امام زمان بر حنای من؟
چیزی نمانده مثل شما از صدای من
شب ها چقدر سینه زدی پا به پای من
بعد از دو ماه گریه چه شد کربلای من؟
این چشم خیس،چشمه ی آب بقای من
جایی گرفته حضرت زهرا برای من
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( یکشنبه 92/10/15 :: ساعت 2:56 صبح )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( چهارشنبه 92/10/11 :: ساعت 1:26 عصر )
با چشمی از ابدیت باید گریست بر مصیبت آینههای شکستهی عاشورا.................
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( دوشنبه 92/9/25 :: ساعت 6:4 عصر )
آهسته با تو حرف می زنم... آخر می دانی عمه و بچه ها ناراحت می شوند. طاقت نمی آورند.
بابا، حال ما خوب است، جایمان هم راحت است. نگران نباش... میدانم که می دانی فقط دلم به غیر از تو برای برادرانم علی اصغر علی اکبر و عمویم عباس خیلی تنگ شده است.
یادت هست روز آخر دیدارت چه اتفاقی افتاد؟ می دانم که یادت هست. آن روز اول از شکاف خیمه، نگاهم کردی، بعد لبخند زدی و وارد خیمه شدی. کنارم نشستی و آرام موهایم را نوازش کردی. بعد هم صورتم را بوسیدی و رفتی...
تا حالا نگفته بودم، اما الان می گویم که آن روزها همه اش خواب مدینه را می دیدم خوابهایم عجیب بودند. گاهی خواب می دیدم کنارم نشسته ای و من به چشمهایت نگاه می کنم و تو لبخند می زنی و من، هی برایت ناز می کنم و آرزو می کنم خدا بابای خوبی مثل تو را برای من نگاه دارد...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( شنبه 92/9/16 :: ساعت 8:40 عصر )
جرعه نوش زمزم ولا.....
علی بی فاطمه .........
تشنه لبان رمضان..........
یلدایی غریب
برای شهدای مظلوم مدافع حرم .......
برای تو که گلویت بوسه گاه پیامبر بود............
قیامت بود عاشورا.............
نعمت فهم حسین (ع) ..................
بدون شرح.... اما یک دنیا حرف..............
زمزمه ی دوست دوست ...........
تو واجب ترک شده ای .....
لغات و کنایات گویش قمی
وقف ، چرا و چگونه ؟ .........
برای شهید محمد حسین سراجی
ارباب آب ..........
[همه عناوین(421)][عناوین آرشیوشده]