از تو که می نویسم، تمام کلمات خیس اند و در سکوت یاد تو، چیزی جز دریا نمی گذرد. ای ایستاده ترین دریا ! مشک خالی ات، اشتیاق تمام آب های جهان را برانگیخته است تا قطره قطره تو را فریاد کنند.
امروز، کتاب عاشورا را که ورق می زنی، با مقدمه عباس آبرو می گیرد تا بلندترین شعر خون، به نام تو سروده شود و به امضای حسین علیه السلام برسد.
بوسه می زنم بر دستانی که از مسیر فرات برگشت تا نمایش وفا را در قلب هر مسلمان، به تعزیه بنشیند؛ از آن روز، تمام رودها سراسیمه پی تو می گردند.
می نویسم "جانباز" تو بخوان غریب!
غریب مانده بود در ازدحام نگاه های خاموش، از کنارش بی تفاوت عبور می کردند بی آنکه ستایشش کنند.
قامت سرو گونه اش امروز تا بلندی ویلچر با سعادتش پایین آمده است.
تلالو نگاهش زمین و زمینیان را تحقیر می کند...
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( چهارشنبه 94/4/24 :: ساعت 1:3 عصر )
وقتی پنجره دل را باز میکنی ، نسیمی شروع به وزیدن می کند
نسیمی که چشمانت را نوازش می دهد و قطرات اشکی
که جاری میشوند از آن همه دلتنگی ، که نسیم برایت آورده
آری ، تنها نسیـم کربــلا میتــواند چشمــانت را بــارانی کند ...
دلتنگ هوای کربلایت شده ام ...
حضرت ارباب بی کفن
به تو که فکر میکنم ، چشمانم بارانی میشوند ...
عصب های چشمم کربلایی شده اند ....
دوستی می گفت : (( دوره ی دبستان امتحان جغرافی داشتیم .
یک سئوالش این بود : " نام تنها قمرزمین را بنویسید."
من هم با اطمینان کامل می نوشتم
*** قمر بنی هاشم علیه السلام***
معلم اهل دل ما نیز معرفت را تمام کرده و کنار آن علاوه بر علامت صحیح نوشته بود
" رحمت بر لقمه ی حلال پدرت " ))
دوستی می گفت:
کربلا رفتن سخت است و کربلا نرفتن سخت تر
تا نرفته ای
شوق رفتن داری و وقتی می روی
شوق مردن
کربلا رفته ها می دانند
وقتی از کربلا بر می گردی
روضه حسین
حکم زهر را دارد بر دل زائر
آخر اینجا دیگر عباس نیست
تا آرام گیری در حرم امنش ...........