سید علی جان،
جانم به فدات که (فعلا!) دارید نصیحت می کنید.
گوش بفرمانیم آقا جان،
از شما یک اشارت کافیست تا جانمان را در راه آرمانهای اسلام و انقلاب فدا کنیم.
آقا جان کافیست لب تر کنید.
مگر ما مرده باشیم که دشمنان و مخالفان نظام و رهبری و اختلاف افکنان دلتان را خون کنند.
قربان آن مظلومیتتان که میراث دار حقیقی اجداد مظلوم و غریبتان هستید.
برای دیدن کلیپ بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم آذربایجان روی لینک زیر کلیک فرمائید :
همه این پست شلیک به
((قلب سیاه دشمنان قسم خورده داخلی این مرز و بوم))
فقط یک سئوال از آنان دارم:
(( جواب خون این عزیزان را چگونه خواهید داد ؟))
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( چهارشنبه 91/11/25 :: ساعت 5:39 عصر )
شما می گویید من برای این تصاویر چه متنی بنویسم ؟
والله قلم کم می آورد .............
فقط می توانم یک جمله بگویم :
(( آی مادران شهدا
شرمنده ایم ............................... ))
بدون شرح........
یک دنیا پر از درد..............
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( سه شنبه 91/11/24 :: ساعت 11:30 عصر )
آقا اجازه ! دست خودم نیست، خسته ام
در درس عشق، من صف آخر نشسته ام
یعنی نمی شود که ببینم سحر رسید؟
درس غریب "غیبت کبری" به سر رسید؟
آقا اجازه ! بغض گرفته گلویمان
آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان
استاد عشق ! صاحب عالم ! گل بهشت
باید که مشق نام تو را تا ابد نوشت ...
.............
مادر بزرگم می گفت : دلت را بردار و برو جمکران ... چاه جمکران دوای تمام دلتنگی هایت می شود!
...
آقا سید مهدی !!
آمدم... درست به همان آدرسی که عزیز جون می گفت !!
تا خواستم از دلتنگی هایم بگویم، گفتند: تعطیل است! چاه پر از دلتنگی های قدیمی ست، جا برای این
جدیدی ها نداریم !
.
...
آقا می شود آدرس صندوق پستی تان را برایم بفرسنید...
اجازه ؟؟!! ما مدت هاست که از دلتنگی مُرده ایم !
(( با اندکی تغییر : از وبلاگ ارزشمند http://lebase-khaki.blogfa.com ))
امروز من مهمانم و شما میزبان؛ چگونه از من استقبال میکنید؟
دوست دارم به نگاهی من را با راه عشق آشنا کنید؛
به چراغی راه رستگاری را نشانم بدهید و به جرعهای از شراب معرفت سیرابم سازید
و به دعایی امیدم بخشید.
هر بار که وصیتنامه شهیدی را میخوانم از خودم شرمنده میشوم؛
هر روزی که از برابر منزل شهیدی رد میشوم از خود خجالت میکشم؛
هر گاه که از جلوی تابلوی شهیدی میگذرم بر خود میلرزم که آیا شما از ما راضی هستید
و آیا ما آن گونه که باید به شما وفادار بودهایم؟
آن روزهای سرشار از ایمان و اخلاص را با این روزهایی که گاه به تزویر و ریا آلوده میشوند،
مقایسه میکنم و تردید بر جانم مینشیند که مبادا از راهتان جدا شده باشیم!
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( جمعه 91/11/20 :: ساعت 5:21 عصر )