سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شتابزدگی را واگذار و در حجّت بیندیش وخود را از پریشان گویی نگاه دار، تا از لغزش ایمن بمانی . [امام علی علیه السلام]
زمینیان آسمانی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» نعمت فهم حسین

 وقتی صدا میزنی نام اباعبداللهرازمین می‌لرزد.
 آسمان گریه می‌کند. دل‌ها آب می‌شود
و صدای مادرش به گوش می‌رسد در میان روضه؛ غریب مادر حسین...!
و خوشا به حال کسی که درک کند اینها را.....
هر کس یک بار آمده درک کرده که حال و هوای این مجلس فرق دارد با هر جایی ......
بوی عطر سیب،
بوی تربت حسین(ع)
 عطر چایی روضه
و رقص شعله شمع دم در ...........
تازه بعد از اینکه آمدی ،
سبک شدی و رفتی میفهمی نعمت عشق حسین (ع) را که مفت به ما داده اند!

و شاید هم نفهمیم.........



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( چهارشنبه 91/9/22 :: ساعت 5:36 عصر )

»» باز باران

باز باران با ترانه
می خورد بر بام خانه
یادم آید کربلا را
دشت پر شور و نوا را
گردش یک روز غمگین
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان
زیر تیغ و نیزه ها را

*



 

 

 

ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( یکشنبه 91/9/19 :: ساعت 5:3 عصر )


»» عطشی کوتاه

کربلا

نشان داد که با شکیبایی در

عطشی کوتاه

می توان برای همیشه

تشنگان حقیقت

 تاریخ را سیراب کرد .....

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( شنبه 91/9/18 :: ساعت 10:27 عصر )

»» دایره قرمز

نگو سی هزار کوفی کربلا آمدند

حسین را کشتند

وقتی می گویی کوفی

 

فقط کوفیان را در دایره قرمز قرار می دهی

بگو سی هزار گناهکار

آن وقت ما هم

تا ترک گناه نکرده باشیم

در این دایره هستیم .

جزیی از همان سی هزار کوفی!!!

خدایا لذت ترک گناه را به ما عطا بفرما

بحق الحسین




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( شنبه 91/9/18 :: ساعت 12:10 عصر )

»» سه نقطه

 

گنجشک پر،  جبریل پر ، بابا ... سه نقطه
من پر  تو پر  هرکس شبیه ما ...  سه نقطه

 

عمه نه عمه بالهایش پر ندارد
حالا بماند در خرابه تا ... سه نقطه

 

این محو یکدیگر شدن در این خرابه
یا اینکه ما را می پراند یا ... سه نقطه

 

اصلاً چرا من خواستم پیشم بیایی
بابا شما که پا نداری تا ... سه نقطه

 

یادت می آید روزهایی در مدینه
دو گوشواره داشتم حالا ... سه نقطه

 

وقتی لبت را زیر پای چوب دیدم
می خواستم کاری کنم امّـا ... سه نقطه

 

000

انگشت خود را جمع کرد و ناگهان گفت:
(( انگشت پر ، انگشتر بابا ... سه نقطه))

شعر از استاد : علی اکبر لطیفیان



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( جمعه 91/9/17 :: ساعت 10:26 عصر )

<   <<   31   32   33   34   35   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

جرعه نوش زمزم ولا.....
علی بی فاطمه .........
تشنه لبان رمضان..........
یلدایی غریب
برای شهدای مظلوم مدافع حرم .......
برای تو که گلویت بوسه گاه پیامبر بود............
قیامت بود عاشورا.............
نعمت فهم حسین (ع) ..................
بدون شرح.... اما یک دنیا حرف..............
زمزمه ی دوست دوست ...........
تو واجب ترک شده ای .....
لغات و کنایات گویش قمی
وقف ، چرا و چگونه ؟ .........
برای شهید محمد حسین سراجی
ارباب آب ..........
[همه عناوین(421)][عناوین آرشیوشده]