آقا اجازه این دو سه خط را خودت بخوان....... قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران
آقا اجازه پشت به من کرده قلبتان ؟....... دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان
قصدم گلایه نیست اجازه نه به خدا............ اصلاً به این نوشته بگوئید داستان
من خسته ام از آتش و از خاک از زمین......... از احتمال فاجعه از آخر الزمان
آقا اجازه سنگ شدم مانده در کویر............باران ببار و باز بباران از آسمان
اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو ......... آقا اجازه ما که نه در این و نه در آن
یک پای در جهنم و یک پای در بهشت.......... یا زیر دست های نجیب تو در امان
آقا اجازه ...............................................
باشد صبور می شوم اما تو لا اقل ........... دستی برای من بده از دور ها تکان....
چشمم به در سیاه شد اما نیامدی
زیباترین شکوفه بستان احمدی
گوشم به زنگ و دیده به در، غرق انتظار
خواهند ماند، تا که بگویند آمدی
اگر مُهر انتظار را بر قلبهایمان حک نکرده بودند، اگر غزل انتظار را از بر نبودیم و اگر از جام انتظار سرمستمان نکرده بودند، معلوم نبود در این تاریک روشن مبهم و این گردش ممتد و کشدار ثانیه ها که روز و شبش یکسان است؛ اینهمه دلواپسی، اینهمه حسرت و اینهمه سوز و گداز را به درگاه کدام سنگ و چوب و آتش می بردیم و از که پناه می جستیم.
روزها آنقدر با رنگ و نیرنگ آمیخته است که روزمان را از شب نمی شناسیم و این اَبَر ابرهای تیره حریص آنچنان وسعت آسمان را بلعیده اند که دیری است رنگ خورشید را ندیده ایم.
ادامه مطلب... سلام بر تو که گلویت، بوسه گاه پیامبر بود. ای خلاصه فاطمه و علی! بر ما بتاب که در تیرگی خاک، بی آفتاب یاد تو، پامال عبور روزهاییم و تنها عشق است که میتواند در تعریف تو، قد راست کند. امروز، خانه محقر علی، در آفتاب جمال تو، به مرکزیّت عالم، شناخته خواهد شد و نورِ سرگردانِ حسین که سالها پیش از خلقت آدم در افلاک غوطه میخورد، در قاب جسم خویش، حلول خواهد کرد. و دیگربار بر نیزه های شبزدگان. و تو را ذکر گفتند؛ «یاحسین». و به ازای هر قطره اشک علی، دریایی به نام حسین را هدیه کند. پوسته سخت دانه دل را میشکافد. چه تماشا دارد لذت گم شدن و غرق شدن در اسمت! وقتی که سرِ مظروف آن را جدا میکنند و سرریز میشود. تا محراب و جانماز و نقش اسلیمی طاق نماهای زمین، به ناتمامِی تو اقرار کنند؛ یا حسین! آنچه را امید دارد زودتر از دست میدهد و آنچه را بیم دارد زودتر سر میرسد». ماه فرو ماند از جمال محمّد سرو نباشد به اعتدال محمّد قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمّد وعده دیدارِ هرکسی به قیامت لیله «اسرا» شب وصال محمّد آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع، در ظِلال محمّد عرصه گیتی مجال همّت او نیست روز قیامت نگر مجال محمّد و آن همه پیرایه بسته جنّت فردوس بو که قبولش کند، بلال محمّد هم چو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نِعال محمّد شمس و قمر در زمین حشر نتابد پیش دو ابروی چون هلال محمّد چشم مرا، تا به خواب دید جمالش خواب نمیگیرد از خیال محمّد «سعدی» اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمّد بس است و آل محمّد نماز نیمه شب های نیایش را به عشق تمنای تو به قامت می ایستیم و به شوق رویشی دوباره زیر لوای سبز تو ای حاضرترین غایب اگر چه تو غایب نیستی از هر حاضری حاضر تری این مائیم که غایب ترینیم بذر امید بر زمین زندگیمان می افشانیم چرا که آمدنت را باور داریم و به تقدس همین باور است که گره دل ها را بر غرفه های جملات ندبه می بندیم و از فضای نمناک چشم ها پلی می زنیم در فتح الفتوحی دیگر فدای خاک قدومت .......... محمد
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( چهارشنبه 91/4/7 :: ساعت 5:17 عصر )
بیا ای همبازی جبرئیل و پیمبر، که عشق تو، هول قیامت و سکرات مرگ را بر ما آسان میکند.
سلام کردم و به من تبسمت جواب داد فتاد سایه ات سرم، دوباره آفتاب داد
چهار سوی خانه ام سلام میفرستمت سلام دادم و به من دعای مستجاب داد
دریایی به نام حسین
میگویند: «پایان شب سیه سپید است» و ازاینرو، خورشید تو دوبار، متولد شد؛ یکی در خانه فاطمه
روزی که عطر تو در ایوان ملائک پیچید، ملائک، تبریک گویِ پروردگارِ تو بودند، تا ذرات جهان، به سجود درآمدند
خداوند، تو را آفرید تا از رعدِ گریه های شبانه علی، بارانِ رحمت خود را بر زمین ببارد
در دوستیِ حسین علیهالسلام
هیچ سجاده ای باز نشد که نام تو را رمز عبور خود نکرد، یا حسین!
خاکِ تو، آبروی سجده من است و آب، با تولد تو، در فرهنگ لغات دلم، هم خانواده حسین شد.
آنکه تو را زیارت کند، هزار هزار درجه نزد خداوند به او عطا کنند؛ چراکه باران مهرِ تو،
یا حسین! از قرنهای آن سوی تقویم، وقتی نوازشِ نور تو در رگهایمان جاری میشود،
شفیع قیامت
حسین، تنها واژه ای است که وقتی زاده شد، برخاست؛ مثل عطر،
تکرار تو بر نوارهای سبز دیوارهای مسجد، یادمان داد که تو بیش از یک نفر بودی. تو را باید آنقدر نوشت،
«در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفت وگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم»
پیام کوتاه
ـ یا حسین! تولدِ تو تبدیل نور به انسان است و تو انسان را با شهادت خود به نور مبدّل کردی.
ـ امام حسین علیه السلام فرموده اند: «کسی که از راه نافرمانی خدا درصدد چیزی برآید
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( شنبه 91/4/3 :: ساعت 7:51 عصر )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( یکشنبه 91/3/28 :: ساعت 6:53 عصر )
هر صبح کتاب خواب را به عشق روی تو می بندیم
و پنجره چشمانمان را رو به باغ یاد تو می گشاییم
و فصل روز رمان زندگی را
با اللهم ارنی الطلعة الرشیدة آغاز می کنیم
هر جمعه دروازه های نگاه هامان را به چراغ های انتظار آذین می کنیم
تا سایه بان مژه ها و بر قلب کتاب دعا شبنم اشک می کاریم
به یمن رسیدن سبز ترین جمعه ی تاریخ که تو از راه می رسی و به تاءسی از فتح مکه،
دروازه های عشق را فتح می کنی
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( شنبه 91/3/20 :: ساعت 5:12 عصر )
جرعه نوش زمزم ولا.....
علی بی فاطمه .........
تشنه لبان رمضان..........
یلدایی غریب
برای شهدای مظلوم مدافع حرم .......
برای تو که گلویت بوسه گاه پیامبر بود............
قیامت بود عاشورا.............
نعمت فهم حسین (ع) ..................
بدون شرح.... اما یک دنیا حرف..............
زمزمه ی دوست دوست ...........
تو واجب ترک شده ای .....
لغات و کنایات گویش قمی
وقف ، چرا و چگونه ؟ .........
برای شهید محمد حسین سراجی
ارباب آب ..........
[همه عناوین(421)][عناوین آرشیوشده]