من می دانم اگر تمام چسب زخم هایت را هم بفروشی
زخمهای دلت هر گز آرام نخواهند گرفت
فقر احساسه ، و احساس گفتنی نیست ، دیدنی نیست ، شنیدنی هم نیست باید فقیر باشی تا بفهمی
احساس فقر یعنی چه و نشاندن لبخند بر لبان یک کودک فقیر چه حس زیبایی است.
عید در راه است.
نگاهش آنچنان مرا میخکوب کرد که نتوانستم قدم از قدم بر دارم.
حتی اگر می خواستم بروم باز هم دلم نمی آمد
در عمق چشمانش می توانستم سر سبزی روحش را ببینم
روحی زلال و آرام که از وراء آن می شد عطر وجودش را هم استشمام کرد
خواستم از او بیشتر بدانم بیشتر حسش کنم و در جوارش روح سرگردانم را
آرامش دهم دمی با او باشم بالاخره دست دلم را گرفت و روحم را کنار خودش نشاند
و با نگاهش فقط نگاهش برایم گفت. فقط نگاهش می کردم
دیگر چشمانم تار می دید آری این قلبم بود که روحم را تا چشمانم بالا آوردند
و از آنجا تا زمین ناگزیر کردند.
و این زمین بود که قطرات اشکهایم را می ربودند .
چشمانش می گفت دمی بنشین تا برایت بگویم از ناگفته ها و با من گفتند چشمانی که
قلبم را به چشمانم دوختند.
ادامه مطلب... مطاف ملائکه الله رایحه عطر خوش بانوی مدینه می آید آسمان به پابوس اصحاب امام روح الله آمده است تا همنشین ستاره های مفقود الاثر گردد. بار گرانی بر زمین مانده است . آری شهدا آنکه می خواهید نیستم و آنکه هستم نمی خواهید آنچه دوست دارید ندارم و آنچه دارم دوست ندارید اما عجیب است که هنوز به شفاعتتان امید وارم پس یاریم کنید تا لایق شفاعتتان گردم.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( چهارشنبه 90/12/17 :: ساعت 11:26 عصر )
در طول 8 سال جنگ تقریبا 213250 نفر شهید شدند.
در بدن انسان سالم تقریبا 5.5 لیتر خون وجود دارد.
مساحت کف دست انسان تقریبا 76 سانتی متر مربع است .
حساب کنید برای پس گرفتن هر وجب از این خاک ، چقدر خون ریخته شده است؟!
جواب: بابت هر یک وجب خاک ایران، تقریبا 51 قطره خون شهید داده شد. بماند که عده ای هم زخمی و جانباز شدند و خون گرم آنها در مناطق جنگی بوی تازگی میدهد
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( یکشنبه 90/12/14 :: ساعت 5:45 عصر )
جذبه محبت کریمه، امان فکر کردن به غیر را از تو گرفته است. هنوز نگاهت خیره به گنبد است و «گلدسته ها» که آواى «ربنا» از قنوتشان جارى است. توان ایستادن ندارى، تا لحظه اى دیگر بر دروازه حرمش خواهى بود.
بیقرار، بیخود از خود، دل هواى پرواز مى کند، بى تاب از ماندن. چششم ها بهانه باریدن مى گیرند. زبان زمزمه نیایش پیدا مى کند و دست هایت تشنه قنوت دعا مى شوند. ضرب آهنگ قلبت با پایت درهم مى آمیزد, کسى تو را به خود مى خواند...
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( جمعه 90/12/12 :: ساعت 9:48 عصر )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عامری نسب ( سه شنبه 90/12/2 :: ساعت 10:37 عصر )
جرعه نوش زمزم ولا.....
علی بی فاطمه .........
تشنه لبان رمضان..........
یلدایی غریب
برای شهدای مظلوم مدافع حرم .......
برای تو که گلویت بوسه گاه پیامبر بود............
قیامت بود عاشورا.............
نعمت فهم حسین (ع) ..................
بدون شرح.... اما یک دنیا حرف..............
زمزمه ی دوست دوست ...........
تو واجب ترک شده ای .....
لغات و کنایات گویش قمی
وقف ، چرا و چگونه ؟ .........
برای شهید محمد حسین سراجی
ارباب آب ..........
[همه عناوین(421)][عناوین آرشیوشده]